آزموني جالب براي تعيين تيپ شخصيت شما
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

آزموني جالب براي تعيين تيپ شخصيت شما

آزموني جالب براي تعيين تيپ شخصيت شما

انواع و اقسام پرسشنامه‌هاي شخصيتي معتبر وجود دارند که مي‌توانند ته‌وتوي شخصيت شما را بريزند روي کاغذ و شما را در شناخت بهتر خودتان ياري دهند. اما جالبي پرسشنامه‌ي زير به اين است که علاوه بر رو کردن بر …

انواع و اقسام پرسشنامه هاي شخصيتي معتبر وجود دارند که مي توانند ته وتوي شخصيت شما را بريزند روي کاغذ و شما را در شناخت بهتر خودتان ياري دهند. اما جالبي پرسشنامه ي زير به اين است که علاوه بر رو کردن برخي ويژگي هاي شخصيتي شما، مي تواند پيش بيني کند که آيا شما مستعد بيماري هاي قلبي هستيد يا نه! چرا؟ اول تست را بزنيد؛ تا بعد!
 

کافي است در مقابل هر يک از 25 عبارتي که در زير مي خوانيد، موافقت يا مخالفت خودتان را با «بله/خير» مشخص کنيد. تا جايي که مي توانيد، از «نمي دانم» اجتناب کنيد. ناسلامتي شما مي خواهيد شخصيت خودتان را بشناسيد!
 


 

1. آيا در مکالمات روزمره ي خود روي برخي کلمات تاکيد مي کنيد؟
 

بلي           خير              نمي دانم
 

2. آيا سريع غذا مي خوريد و سريع حرف مي زنيد؟
 

بلي           خير              نمي دانم
 

3. به نظر شما بايد به کودکان آموزش داد تا هميشه بهترين باشند؟
 

بلي           خير              نمي دانم
 

4. آيا وقتي کسي کند و آهسته کار مي کند، بي حوصلگي نشان مي دهيد؟
 

بلي           خير              نمي دانم
 

5. آيا وقتي ديگران حرف مي زنند، آنها را وادار به تند حرف زدن مي کنيد؟
 

بلي           خير              نمي دانم
 

6.آيا وقتي احساس مي کنيد محدود شده ايد يا بايد در رستوران، منتظر خالي شدن ميز باشيد، از فرط عصبانيت ديوانه مي شويد
 

بلي           خير              نمي دانم
 

7. آيا وقتي کسي براي شما حرف مي زند، همچنان افکار شخصي خودتان را دنبال مي کنيد؟
 

بلي           خير              نمي دانم
 

8. آيا سعي مي کنيد در حال اصلاح صورت يا آرايش، صبحانه هم بخوريد؟
 

بلي           خير              نمي دانم
 

9. آيا اتفاق مي افتد که در تعطيلات نوروزي يا تابستاني کار کنيد؟
 

بلي           خير              نمي دانم
 

10. آيا هميشه مباحث مربوط به موضوعات مورد علاقه ي خودتان را دنبال مي کنيد؟
 

بلي           خير              نمي دانم
 

11. آيا اگر وقت گذراني کنيد، خودتان را گنهکار مي دانيد؟
 

بلي           خير              نمي دانم
 

12. آيا آن قدر مشغول کار هستيد که متوجه اطراف خودتان يا مثلا متوجه تغيير دکوراسيون خانه نمي شويد؟
 

بلي           خير              نمي دانم
 

13. آيا با ماديات بيشتر از مسايل اجتماعي درگير هستيد؟
 

بلي           خير              نمي دانم
 

14. آيا سعي مي کنيد فعاليت هاي خود را در کمترين زمان برنامه ريزي کنيد؟
 

بلي           خير              نمي دانم
 

15. آيا هميشه به موقع سر قرار حاضر مي شويد؟
 

بلي           خير              نمي دانم
 

16. آيا اتفاق افتاده است که براي بيان نظر خودتان مشت گره کنيد يا مشت بزنيد؟
 

بلي           خير              نمي دانم
 

17. آيا موفقيت هاي خود را به توانايي سريع کار کردنتان نسبت مي دهيد؟
 

بلي           خير              نمي دانم
 

18. آيا احساس مي کنيد کارها بايد همين حالا و خيلي سريع انجام گيرد؟
 

بلي           خير              نمي دانم
 

19. آيا براي انجام دادن کارهاي خود، هميشه سعي مي کنيد ابزارهايي را به کار ببريد که بيشترين بازده را دارند؟
 

بلي           خير              نمي دانم
 

20. آيا هنگام بازي، آن چه برايتان بيش از هر چير ديگري اهميت دارد، اين است که برنده بازي باشيد؟
 

بلي           خير              نمي دانم
 

21. آيا معمولا حرف ديگران قطع مي کنيد؟
 

بلي           خير              نمي دانم
 

22. آيا وقتي ديگران تاخير مي کنند، عصباني مي شويد؟
 

 بلي           خير              نمي دانم
 

23. آيا پس از غذا خوردن بلافاصله از سر ميز يا از سر سفره بلند مي شويد؟
 

 بلي           خير              نمي دانم
 

24. آيا هميشه احساس مي کنيد عجله داريد؟
 

بلي           خير              نمي دانم
25. آيا از عملکرد فعلي خود ناراضي هستيد؟
 بلي           خير              نمي دانم
تفسير آزمون
 

حالا با توجه به جدول ذيل نوع شخصيت خود را پيدا کنيد.
 

 

تعداد بله
 

 

تيپ شخصيتي
 

 

ويژگي هاي اخلاقي
 

 

نکته
 

 

بيشتر از 20
 

 

A
 

 

خيلي مبارزه جو، رقابت طلب، بي حوصله، پرخاشگر، خصومت جو، تحمل نداريد ديگري کار شما را انجام دهد، حاضر به مشاوره نيستيد
 

 

مستعد بيماري قلبي و عروقي
 

 

کمتر از 5
 

 

B
 

 

آرام، آسان گير، کيفيت زندگي براي شما مهم تر از کميت آن است
 

 

در معرض بيماري قلبي نيستيد
 

 

20-13
 

 

متمايل به تيپ A
 

 


 

 

13-5
 

 

متمايل به تيپ B
 

 


 

 


 
 
اين را هم درگوشي از ما داشته باشيد که اگر شما مثل آدم هاي تيپ A فکر مي کنيد اما مثل افراد تيپ B رفتار مي کنيد، روان شناسان به شما مي گويند تيپC . يعني اين که شما دوست داريد مثل تيپ A رفتار کنيد اما حرص مي خوريد و به قول معروف، مي ريزيد توي خودتان. شما مستعد بيماري سرطانيد. پس بهتر است شما هم سري به يک روان شناس بزنيد.

منبع : سلامت ایران


بعد از ظهور
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

در احادیث می‏ خوانیم:«هر گاه مهدی موعود(عج) ظهور کرد و در جنگ پیروز شد و بر شرق و غرب جهان تسلط و سیطره یافت، تمام زمین با یک حکومت جهانی اسلامی اداره می‏ شود. آن حضرت برای تمام سرزمین‏ها، حاکمان لایقی را با برنامه و دستورهای لازم گسیل می ‏نماید که به سبب جدیت و کوشش آنان تمام زمین آباد می‏ گردد. حضرت مهدی (عج) از دور تمام حوادث و جریانات کشورها را در سراسر زمین زیر نظر دارد. در عصر ایشان تمام نقاط زمین آباد می‏ گردد . اصحاب و یارانش نیز از فاصله‏ های دور وی را مشاهده می‏ کنند و با او سخن می‏ گویند. عدل و دادش تمام زمین را فرا می‏ گیرد. مردم با هم مهربان می‏ شوند و با صدق و صفا زندگی می‏ کنند. امنیت عمومی همه جا را فرا می‏ گیرد و کسی در صدد آزار دیگری نیست. وضع اقتصادی مردم بسیار خوب می‏ شود، به طوری که مستحق زکات پیدا نمی‏ شود . باران بسیار می ‏بارد و محصولات زمین، زیاد می‏ شود. توجه مردم به خدا زیاد می‏ شود. دین اسلام، دین جهانی می‏ شود، بانگ توحید همه جا بلند می‏ شود. عقلهای مردم کامل می‏ گردد و سطح معلومات عمومی بالا می‏ رود، به طوری که زنها در خانه خویش از عهده قضاوت بر می‏ آیند.
امام صادق(ع) در خصوص یکی از ویژگیهای جهان پس از ظهور می‏ فرماید:«علم و دانش به بیست و هفت قسمت تقسیم شده، اما تاکنون بیش از دو قسمت در دسترس بشر قرار نگرفته است. وقتی حضرت مهدی(عج) ظهور می‏ کند بیست و پنج قسمت دیگر را آشکار می‏ کند و در بین بشر پخش می‏ نماید.



ماجرای عجیب حضور جن ها در واقعه عاشورا
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

ماجرای عجیب حضور جن ها در واقعه عاشورا

هنگامی که واقعه ی جانسوز کربلا در حال وقوع بود، زعفر جنی که رئیس شیعیان جن بود در بئر ذات العلم ، برای خود مجلس عروسی بر پا کرده بود و بزرگان طوایف جن را دعوت نموده و خود بر تخت شادی و عیش نشسته بود.
در همین حال ناگهان متوجه شد که از زیر تختش صدای گریه و زاری  می اید. زعفرجنی گفت :(( کیست که در وقت شادی ، گریه می کند؟!)) دراین هنگام دو نفر از جنیان حاضر شدند وزعفر از آنان سبب گریه را پرسید .آنان گفتند : (( ای امیر ! وقتی که ما را به فلان شهر فرستادی ، در  حین رفتن به آن شهر  ، عبور ما به رودفرات افتاد که عربها به ان نواحی نینوا می گویند .  ما دیدیم که درآنجا لشکریان زیادی از انسانها جمع شده ودر حال جنگ هستند .وقتی که نزدیک آنان شدیم ، مشاهده کردیم که حضرت حسین بن علی علیه السلام ، پسر همان اقای بزرگواری که ما را مسلمان کرده ، یکه و تنها برنیزه ی بی کسی تکیه داده و به چپ وراست خود نگاه می کرد ومی فرمود : ((آیا یاری دهنده ای هست تا ما را یاری دهد ؟!)) و نیز شنیدم که اهل و عیال آن بزرگوار ، فریاد العطش العطش بلند کرده بودند . وقتی که این واقعه ناگوار  را مشاهده کردیم فی الفور خود را به بئر ذات العلم رساندیم تا شما را خبر نماییم که اکنون پسر رسول خدا (ص) را به شهادت  می رسانند .))

به محض اینکه زعفر جنی این سخنان را شنید ، تاج شاهی را از سر خود بر داشت و لباسهای دامادی را از تن خود خارج کرد و طوایف مختلف جن را با سلاحهای آتشین آماده کرد وهمگی با عجله به سوی کربلا حرکت نمودند . خود زعفر گفته است : (( وقتی که ما وارد زمین کربلا شدیم ، دیدیم که چهار فرسخ در چهار فرسخ رالشکریان دشمن فراگرفته است ، بعلاوه صفهای فرشتگان زیادی را دیدیم . ملک منصور با چندین هزار فرشته ی دیگر یک طرف، ملک نصر با چندین هزار فرشته از  طرف دیگر ، جبرئیل با چندین هزار فرشته ی دیگر در ان طرف و در یک طرف دیگر میکائیل با چندین هزار فرشته ی دیگر در ان طرف ، ودر یک طرف دیگر  اسرافیل ، ملک ریاح ( فرشته بادها ) ، فرشته ی دریاها ، فرشته ی کوهها ، فرشته ی دوزخ و فرشته ی عذاب و... هر یک با لشکریان خود منتظر گرفتن اجازه از حضرت بودند . بعلاوه ارواح یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر ( علیهم السلام ) از ادم تا خاتم همه صف کشیده ، مات و متحیر مانده بودند . تمام موجودات و حقیقت کل اشیا در کربلا بودند و همگی گریان . چه کربلا و چه غوغائی .خاتم پیامبران ( ص ) آغوش  خود را گشوده و به امام حسین علیه السلام می فرمود:(( پسرم ! عجله کن ! عجله کن ! به راستی که مشتاق تو هستیم .))
حسین بن علی علیه السلام یکه و تنها در میان میدان  با زخمها و جراحات فراوان ، پیشانی شکسته، با سری مجروح، با سینه ای سوزان و با دیده ای گریان ایستاده بود  و در هر نفسی که میکشید  ، از حلقه های زره خون می چکید اما اصلا" توجهی به هیچ گروهی از ان فرشتگان نمی کرد به من هم کسی اجازه نمی دادتا خدمت ان حضرت برسم  .
همانطور که از دور نظاره میکردم ودر کار ان حضرت حیران بودم ،ناگهان دیدم که اقا امام حسین  علیه السلام سر غربت از نیزه ی بی کسی بلند کرد و با گوشه چشم به من نگاه کرد و اشاره ای فرمود که : ای زعفر ! بیا .در این هنگام   همه فرشتگان به سوی من نگاه کردند و مرا اجازه دادند تا نزد حضرت بروم . من خود را خدمت حضرت رساندم و عرض کردم : من با نود هزار جن به یاری شما امده ام . اگر بخواهی تمام دشمنانت را قبل از اینکه از جای خود حرکت کنی نابود میسازیم . حضرت فرمود : ای زعفر زحمت کشیدی ! خدا و رسولش از تو راضی باشند . خدمت تو مورد قبول درگاه حق باشد .اما لازم نیست که زحمت  بکشید ،شما برگردید .عرض کردم : قربانت شوم چرا اجازه نمی فرمائید ؟!  حضرت فرمود :  خداوند چنین نخواسته است و باید به لقای حضرت دوست برسم  . اگر من در جای خود بمانم  خداوند بوسیله چه کسی این مردم  نگونبخت را مورد  امتحان قرار دهد ؟ و چگونه از کردار زشت خود آگاه خواهند شد و..........
جنیان گفتند : ای حبیب خدا و ای فرزند حبیب خدا ! به خدا سوگند اگر اطاعت از تو لازم و مخالفت با تو حرام نبود ، سخنت را قبول نمی کردیم  و تمام دشمنانت را پیش از دستیابی به تو از میان می بردیم . حسین بن علی علیه السلام فرمود : به خداوند سوگند که ما بر این کار از شما جنیان تواناتریم  ولی باید حجت بر مردم تمام شود  تا (( آنکس که گمراه می شود با دلیل گمراه شود و انکس که هدایت می شود  با دلیل هدایت شود .))
من (زعفر ) به امر آن حضرت مایوسانه برگشتم  .وقتی که ما جنیان به محل خود رسیدیم ، بساط شادی را جمع کرده و اسباب عزا را فراهم کردیم . مادرم به من گفت : پسرم چه میکنی ؟! کجا رفته بودی که اینچنین ناراحت بر گشتی ؟!
گفتم :مادر ! پسر ان بزرگواری که ما را مسلمان کرد ، اینک در کربلا در چنان حالی است که من رفتم تا یاریش کنم اما ان حضرت اجازه نفرمود و چون امر امام واجب بود ، باز گشتم  .مادرم  وقتی که سخنان را شنید ، گفت : ای فرزند ! تو را عاق می کنم . من فردای قیامت در جواب مادرش حضرت فاطمه (س )  چه بگویم ؟! زعفر گفت : مادر ! من خیلی ارزو داشتم تا جانم را فدای انحضرت کنم ولی ایشان اجازه نفرمود . مادرم گفت : ((بیا برویم ، من همراهت می آیم . مادرم جلو و من با لشکریانم از پشت سرش ، دوباره به سوی کربلا حرکت کردیم  . )) و هنگامی که به انجا رسیدم ، از لشکریان کفار صدای تکبیر شنیدم  و چون نگاه کردیم ، دیدیم  که سر مبارک و درخشان اقا امام حسین علیه السلام  بالای نیزه است و دود و آتش از خیمه های حرم بلند است . مادرم  خدمت حضرت امام سجاد علیه السلام رسید اجازه خواست تا با دشمنان آنان بجنگد  ولی ان حضرت اجازه نداد و فرمود : (( در این سفر همراه ما باشید و در شبها  اطفال ما را مواظبت کنید تا از بالای شتران بر زمین نخورند .))
در نتیجه جنیان اطاعت کردند و تا سرزمین شام با اسیران بودند تا حضرت سجاد علیه السلام  آنان را مرخص فرمود .



38 حدیث ، در موضوع حقوق متقابل زن و شوهر در خانواده
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

حتما بخوانید :

1. حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمودند :
هر زنی که شوهرش را با زبان اذیت کند از او هیچ توبه و فدیه و حسنه ای قبول نمی شود تا این که شوهر از حق او راضی شود ، اگرچه روزها روزه بدارد و شب ها را در عبادت باشد بنده ها آزاد کند و اسب های نیکو در راه خدا برای جهاد بدهد پس او اول کسی ست که وارد آتش می شود و همچنین است مردی که نسبت به زنش ظالم و ناسازگار باشد.
مکارم الاخلاق فی حق الزوج و المراة به نقل از رساله امام سجاد علیه السلام ، شرح نراقی

2. امام محمد باقر علیه السلام فرموده اند :
به راستی که خداوند عزوجل بر زنان و مردان جهاد را واجب کرده است اما جهاد مردان آن است که (برای حفظ دین و مملکت) مال و خون خود را بذل کنند تا در راه خدا کشته شوند و اما جهاد زن آن است که در مقابل دشواری های زندگی همسرش صبر کند.
مکارم الاخلاق فی حق الزوج علی المراة (ط بیروت ص 215)

3. و نیز فرمودند : جهاد زن مواظبت مراقبت و نگهداری شوهر است.
به نقل از رساله امام سجاد علیه السلام ، شرح نراقی

4. از امام باقر علیه السلام روایت شده ، زنی نزد رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد :
ای رسول خدا! حق مرد بر زن چیست ؟
حضرت صلی الله علیه و آله فرمود : این که او را اطاعت کند و سرپیچی نکند و از خانه چیزی را بدون اجازه او تصدق ندهد و بی اجازه او روزه مستحبی نگیرد و در هر حال در امر زناشویی او را ممانعت نکند و از منزل خارج نشود مگر به اذن و اجازه او و اگر بدون اجازه او از خانه خارج شود ، ملائکه آسمان و زمین و فرشته های غضب و رحمت او را لعنت می کنند تا وقتی که به منزل برگردد.
مکارم اخلاق فی حق الزوج علی المراة (ط بیروت ص 214) به نقل از رساله امام سجاد علیه السلام ، شرح نراقی

5.حضرت محمد صلی الله علیه و اله فرموده اند :
از ما نیست کسی که وسعت زندگی بر او داده شود و او بر خانواده اش سخت بگیرد.
مستدرک ج 2 ص 643 به نقل از رساله امام سجاد علیه السلام ، شرح نراقی

6. حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند :
به پدرانتان نیکی کنید تا فرزندانتان بر شما نیکی کنند و از زنان مردم دیده بپوشانید تا زنانتان پاک دامن بمانند.
امالی صدوق ص 364 به نقل از رساله امام سجاد علیه السلام ، شرح نراقی

7. حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند :
هر مردی زحمت بکشد و بر عیالش انفاق کند خداوند متعال به عوض هر درهم ، هفتصد برابر به او مرحمت فرماید.
مکارم اخلاق طبرسی به نقل از رساله امام سجاد علیه السلام ، شرح نراقی

8. حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند :
جبرئیل به قدری در مورد زنان به من سفارش کرد که گمان بردم که طلاق دادن آنان سزاوار نیست مگر این که عمل زشتی (فاحشه بینه) از ایشان آشکار گردد.
مکارم الاخلاق طبرسی به نقل از رساله امام سجاد علیه السلام ، شرح نراقی

9. امام سجاد علیه السلام فرموده اند :
دوست دارم پولی داشته ، وارد بازار شوم و از قصابی گوشتی بخرم و برای همسر و عائله ام ببرم. من این کار را از آزاد کردن بنده در راه خداوند تبارک و تعالی بیشتر دوست دارم.
بحار ج 46 ص 66 به نقل از کافی ج 2 ص 12 به نقل از رساله امام سجاد علیه السلام ، شرح نراقی

10. امام رضا علیه السلام فرموده اند :
بر شخص مالدار متمکن واجب است که بر عائه اش در مخارج وسعت بدهد. (تا آرزوی مرگش را ننمایند)
در حدیث دیگر وارد شده یکی از جاهایی که دعا مستجاب می شود ، آن جایی است که مرد وضع مالی خوبی داشته باشد ولی در مخارج اهل و عیال خود سخت گیری کند. در اینجا اگر اهل و عیال او دست به دعا بلند کنند و مرگ پدر یا همسر خود را از خدا بخواهند دعای آنها زود مستجاب می شود تا مال آنها به دست خود عیال و بچه ها آید و از آن استفاده کنند.
به نقل از رساله امام سجاد علیه السلام، شرح نراقی

11. امام صادق علیه السلام درمورد حقی که زن بر شوهرش دارد فرمود :
حق زن بر شوهر ، غذا دادن ، لباس پوشاندن ، با او خوشرفتاری کردن و رو ترش نکردن است اگر مردی چنین رفتاری نماید ، وظیفه شرعی خود را در ازای حقوق همسرش به انجام رسانیده است.
بحار ج 104 ص 151 به نقل از رساله امام سجاد علیه السلام ، شرح نراقی

12. حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند :
بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم تر و مهربان تر باشد و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده اند. دلال الامامه و کنزالعمال ، ج ‌7، ص 225

13. حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرموده اند :
هرکه آزار و اذیت زنان را تحمل کند و بردباری نماید اگرچه در برابر یک سخن ناروا باشد خداوند او را از آتش جهنم آزاد کند بهشت را بر او واجب گرداند در نامه عمل او دویست هزار نیکی بنویسد دویست هزار زشتی از آن محو کند مقام او را دویست هزار درجه بلند نماید و به شماره موهای بدنش عبادت یک سال برای او بنویسد.
مکارم اخلاق طبرسی به نقل از رساله امام سجاد علیه السلام، شرح نراقی

14. پيغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود :
هر زني كه در مقابل بد اخلاقى ‏هاى شوهرش ‏بردبارى كند خدا ثواب آسيه دختر«مزاحم‏»را به وى عطا خواهد كرد.
بحار ج 103 ص 247

15. پيغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود :
بعد از ايمان به خدا نعمتى بالاتر از همسرموافق و سازگار نيست.
مستدرك ج 2 ص 532

16. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود :
بهترين شما مردى است‏ كه با همسرش به خوبى رفتار كند و من از همه شما نسبت ‏به همسرم‏ خوشرفتارتر هستم.
وسائل ج 14 ص 122

17. شخصى خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله عرض كرد :
همسرى دارم كه به هنگام ورود به خانه به استقبالم مى ‏آيد و به هنگام خروج ‏بدرقه ‏ام مي كند. هنگامى كه مرا اندوهناك يافت در تسليت من مي گويد : اگردرباره رزق و روزى مى ‏انديشى غصه نخور كه خدا ضامن روزى است و اگر در امور آخرت مى ‏انديشى خدا انديشه و اهتمام ترا زياده گرداند. پس ‏رسول خدا فرمود :
خداى را در اين جهان عمال و كارگزارانى است و اين ‏زن از عمال خدا مي باشد ، چنين همسرى نصف اجر يك شهيد را خواهدداشت.
وسائل الشيعة ج 14 ص 17

18. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود : هر كس همسرش را (بى‏ جهت) متهم به‏ زنا كند همانند مار كه از پوستش خارج مي شود از حسناتش خارج خواهدشد و به تعداد موهاى بدنش هزار گناه در نامه اعمالش ثبت‏ خواهد شد.
بحار جلد 103 ص 248

19. امير المؤمنين‏ علی عليه السلام فرمود :
آنها (زنان) نزد شما امانت هاى خدا هستند ، آزارشان نرسانيد و بر آنها سخت نگيريد.
مستدرك جلد 2 ص 551

20. پيامبر اسلام‏ صلی الله علیه و آله فرمود :
هر مردى كه ‏به صورت همسرش سيلى بزند. خدا به فرشته مامور دوزخ (مالك) دستور مي دهد كه در دوزخ هفتاد سيلى بر صورتش بزند و هر مردى كه دستش را بر موهاى زن مسلمانى بگذارد (براى اذيت موى سرش را بگيرد) در دوزخ‏ دستش با ميخ هاى آتشين كوبيده مي شود. مستدرك جلد 2 ص 550

21. وقتى سعد بن معاذ كه يكى از اصحاب بزرگ رسول خدا و مورد احترام آن جناب بود درگذشت ، رسول اكرم مانند صاحبان عزا با پاى برهنه ‏در تشييع جنازه ‏اش شركت نمود. بدست مبارك خويش جنازه را در قبر نهاده روى آنرا پوشاند. در آن هنگام مادر سعد كه آن همه احترام را از رسول ‏خدا مشاهده نمود فرزندش سعد را مخاطب قرار داده گفت : اى سعد بهشت گوارايت‏ باد.
پيغمبر اكرم فرمود : اى مادر سعد! اين چنين مگو ، زيرا سعد را درقبر فشار سختى وارد شد.
بعدا علت فشار قبر سعد را از آن حضرت ‏پرسيدند.
فرمود : علتش آن بود كه با خانواده ‏اش بد اخلاقى مي كرد.
بحار ج 73 ص 298

22. حضرت صادق علیه السلام از پدرش نقل كرده كه فرمود :
هر كس زن‏ گرفت ، ‏بايد او را گرامى و محترم بشمارد.
بحار جلد 103 ص 224

23. پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود :
اين سخن مرد كه به همسرش مي گويد : واقعا ترا دوست دارم ، هرگز از قلبش خارج نخواهد شد.
شافى جلد 2 ص 138

24. امام صادق علیه السلام فرمود :
يكى از اخلاق پيغمبران اينست كه نسبت‏ به‏ همسرانشان محبت دارند.
بحار جلد 103 ص 236

25. رسول خدا (ص) فرمود :
هر چه ايمان انسان كامل تر باشد به‏ همسرش بيشتر اظهار محبت مي نمايد.
بحار جلد 103 ص 228

26. حضرت صادق عليه السلام فرمود :
هر كس از دوستان ما باشد به ‏همسرش بيشتر اظهار محبت مي كند.
بحار جلد 103 ص 223

27. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود :
مرد سرپرست ‏خانواده ‏است و هر سرپرستى نسبت ‏به زيردستانش مسؤوليت دارد.
مستدرك جلد 2 ص 550

28. امام صادق عليه السلام فرمود :
هر زنى كه به شوهرش احترام كند و آزارش نرساند خوشبخت و سعادتمند خواهد بود.
بحار ج 103 ص 253

29. پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود :
بهترين زنان شما ، زن هايى ‏هستند كه داراى محبت ‏باشند.
بحار ج 103 ص 235

30. حضرت رضا عليه السلام فرمود :
بعضی زن ها براى شوهرشان ‏بهترين غنيمت هستند ، زناني كه به شوهرشان اظهار محبت كنند.
مستدرك ج 2 ص 532

31. حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود :
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله بر ما در منزل وارد شد.
فاطمه علیها السلام نزدیک دیگ غذا نشسته بود و من هم برایش عدس تمیز می کردم. آن حضرت مرا با لقب ابالحسن می خواندند ، عرض کردم : بفرمایید. اظهار داشتند :
بشنو از من آنچه را که به دستور پروردگارم می گویم ! هیچ مردی نیست که در کارهای منزل به همسرش کمک کند ، مگر اینکه پاداش او به هر تار مویی که بر بدنش روییده باشد ، ثواب یک سال عبادتی است که تمام روزهایش را روزه گرفته و تمام شب هایش را به عبادت ایستاده ، شب زنده داری کرده باشد و خداوند به او ثوابی می بخشد که به انبیای صابر خود مثل حضرت داوود و یعقوب و عیسی علیهم السلام بخشیده باشد.
ای علی ! کسی که در کارهای خانه به همسر خود بدون سرکشی و دلتنگی و تکبر خدمت نماید ، پروردگار اسمش را در دفتر شهدا ثبت می کند و برایش به هر روز و شبی ثواب هزار شهید و به هر قدمی که بر می دارد به آن مرد ثواب حج و عمره می دهد و به هر قطره ای که از بدنش عرق بیاید یک خانه در بهشت برایش منظور می نماید.
ای علی ! یک ساعت خدمت کردن به همسر در کارهای خانه بهتر از عبادت هزار سال و هزار حج و هزار عمره و بهتر از آزادی هزار بنده در راه خدا و هزار جنگ در راه دین و عیادت از هزار مریض و هزار نماز جمعه و هزار تشییع جنازه و هزار گرسنه ای که برای رضای خداوند رحمان سیر گردد و هزار برهنه را پوشاند و هزار اسب در راه پروردگار دادن و برایش بهتر از هزار دینار به مستمندان صدقه دادن و بهتر از تلاوت تورات و انجیل و زبور و قرآن است و بهتر از آزاد کردن هزار اسیر و بخشیدن هزار شتر به فقراست و چنین مرد خدمتکار به همسر ، از دنیا بیرون نمی رود مگر این که جایگاه خوب خود را در بهشت ببیند.
ای علی! کسی که روگردانی و تکبر نکند در خدمت به همسرش بدون حساب وارد بهشت می شود.
ای علی ! خدمت به همسر کفاره (پاک کننده) گناهان کبیره است و خاموش کننده آتش خشم پروردگار جبار و صداق ازدواج با حورالعین و این خدمت موجب زیادی خوبی ها و علو مقام است.
ای علی! خدمتکار همسر نمی شود مگر شخص صدیق و درستکار و یا شهید و یا مردی که خداوند متعال خیر دنیا و آخرت را برایش خواسته باشد. بحار ج 13 ص 133 چاپ ایران و جامع الاخبار ص 102

32. پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود :
زن نگهبان و امانتدار اموال شوهرش مي باشد و در اين باره مسؤوليت دارد.
مستدرك ج 2 ص 550

33. حضرت علی بن الحسین امام سجاد علیه السلام در مورد حقوق همسر فرموده اند :
و اما حق همسرت آن است که بدانی خداوند متعال با آفرینش او وسیله ارامش و رفاه و انس و نگهداری تو را فراهم نموده است.
هر کدام از شما زن و مرد بر نعمت وجود دیگری خدا را سپاس گوید و بداند که این نعمت الهی است.
بر او و بر تو واجب است که نعمت الهی را گرامی داشته و در معاشرت با او خوشرفتاری و رفق پیشه کنی اگرچه حق تو بر زن سخت تر و رعایت محبوب و مکروه تو (اگر زیاده خواهی نباشد) بر او لازم تر است ، ولی زن حق مهربانی و انس بر تو دارد و جایگاه آرامش و آسایش غریزه ای ست که گریزی از آن نیست و این حق بزرگی است.
رساله حقوق امام سجاد علیه السلام

34. حضرت محمد (ص) :
هر که زنی گیرد و در خاطر داشته باشد که مهر او را نپردازد هنگام مرگ چون زتاکاران بمیرد ...
نهج الفصاحه ، حدیث 1031

35. حضرت محمد (ص) :
زن بگیرید و طلاق مدهید ، زیرا عرش از وقوع طلاق می لرزد.
نهج الفصاحه ، حدیث 1147

36. حضرت محمد (ص) :
خداوند شما را درباره زنان به نیکی سفارش می کند ، زیرا زنها ، مادران ، دختران و خاله های شما هستند.
نهج الفصاحه ، حدیث 779

37. حضرت محمد (ص) :
بهترین زنان شما ، زن عفیف راغب است که در ناموس خود عفت و به شوهر خود رغبت داشته باشد.
نهج الفصاحه ، حدیث 1534

38. حضرت محمد (ص) :


عفت ، زینت زنان است. نهج الفصاحه ، حدیث



عشق
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

عشق

 

 

امیری به شاهزاده گفت:من عاشق توام.شاهزاده گفت:زیباتر از من خواهرم است که در پشت سر تو ایستاده است.امیر برگشت و دید هیچکس نیست .شاهزاده گفت:عاشق نیستی !!!!عاشق به غیر نظر نمی کند



زير باران بيا قدم بزنيم
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

 

زیر باران  بیا قدم بزنیم

 

 

         زیر باران  بیا قدم بزنیم              حرف نشنیده ای  به هم بزنیم

 

         نو بگوییم و نو بیندیشیم            عادت كهنه  را به هم بزنیم

    

         و ز باران كمی  بیاموزیم             كه بباریم  و حرف كم بزنیم

     

         كم بباریم اگر، ولی  همه جا          عالمی  را  به چهره  نم بزنیم

 

         سخن از عشق خود به خود زیباست        سخنان عاشقانه به هم بزنیم

 

         قلم  زندگی  به دل است               زندگی  را بیا  رقم بزنیم

 

         سالكم  قطره ها در انتظار  تواند      زیر باران  بیا قدم بزنیم



دور دور دور
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

دور باش، اما نزدیک، من از نزدیک بودن های دور می ترسم



شخصیت شناسی: ماه تولد شما + ماه تولد معشوقه تان= سرنوشت رابطه
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

 

مرد فروردين و زن...

فروردین+ فروردین = پیوندی آتشین

فروردین+اردیبهشت = پیوندی کاملا عشقی

فروردین+خرداد = خوش دل و امیدوار

فروردین+تیر = اختلاف فراوان

فروردین+مرداد = شدید

فروردین+شهریور = سرد و گرم

فروردین+مهر = کمی غیر ممکن

فروردین+آبان = خیلی با حرارت

فروردین+آذر = پر از ماجرا جویی

فروردین+دی = هیجانات فراوان

فروردین+بهمن = شگفت انگیز

فروردین+اسفند = توام با مشکلات

بقیه در ادامه مطلب



دریاست در دلم
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

خاموشی لبم نه ز بی دردی و رضاست

از چشم من ببین که چو غوغاست در دلم

دستی به سینه ی من ِ شوریده سر گذار

بنگر چه آتشی ز تو برپاست در دلم 

زین موج اشک تفته و توفان آه سرد

ای دیده هوش دار که دریاست در دلم 

باری امید خویش به دلداری ام فرست

دانی که آرزوی تو تنهاست در دلم

*******



غم يار و ...
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

سه غم آمد بجانم هر سه یکبار

                                         غریبی و اسیری و غم یار

                                                                       غریبی و اسیری چاره دیره

                                                                                                       غم یار و غم یار و غم یار

***



غم من
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

 

از براي غم من سينه ی دنيا تنگ است
بهر اين موج خروشان دل دريا تنگ است
تا ز پيمانه ی چشمان تو سر مست شدم
ديگر اندر نظرم ديدۀ مينا تنگ است
بسکه دل در سر گيسوی تو آويخته است
از برای دل آشفته ما جا تنگ است
گفته بودی که به ديدار من آيی ز وفا
فرصت از دست مده وقت تماشا تنگ است
سر بدامان تو زين پس نهم و ناله کنم
بهر ناليدن من دامن صحرا تنگ است
مگر امروز به بالين من آيی که دگر
عمر کوتاه مرا وعده فردا تنگ است
خندۀ غنچه فرو مرد ز بيداد خزان
چه توان کرد که چشم و دل دنيا تنگ است

***



دوست داشتن كسي...
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است

216178105177223241117618414229182112731585 سخنان کوتاه دکتر شریعتی | http://shariati.nimeharf.com

دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند

اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است

اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است

وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری

ادامه مطلب را نیز مطاله کنید در مورد  گهربار

به سه چیز تکیه نکن ، غرور، دروغ و عشق.آدم با غرور می تازد،با دروغ می بازد و با عشق می میرد

رقص اشکهایم را بر گونه هایم در اینه می نگرم و صدای عشق بازی باد را بر روی برگهای درخت حس می کنم و خدا را می خوانم

شاد باشید
درد من حصار برکه نیست، درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده!
بهار

عمری گداختن از غم نبودن کسی که، تا بود، از غم نبودن تو می گداخت
جملات فوق لاعاده ای بود.

کسی که خواب باشد را اگر صدا کنیم بیدار میشود اما هستند کسانی که خود را به خواب زده اند و با هیچ صدایی بیدار نمیشوند

من به اندازه ی یک ابر دلم می گیرد،وقتی از پنجره بر پوچی افکار جهان می نگرم-عالی بود

باتو،همه ی رنگهای این سرزمین مرا نوازش می کند
باتو،آهوان این صحرا دوستان همبازی من اند
باتو،کوه ها حامیان وفادارخاندان من اند
باتو،زمین گاهواره ای است که مرا در آغوش خود می خواباند
ابر،حریری است که برگاهواره ی من کشیده اند
وطناب گاهواره ام را مادرم،که در پس این کوه هاهمسایه ی ماست در دست خویش دارد باتو،دریا با من مهربا نی می کند
باتو، سپیده ی هرصبح بر گونه ام بوسه می زند
باتو،نسیم هر لحظه گیسوانم را شانه می زند
باتو،من با بهار می رویم
باتو،من در عطر یاس ها پخش می شوم
باتو،من درشیره ی هر نبات میجوشم
باتو،من در هر شکوفه می شکفم
باتو،من درمن طلوع لبخند میزنم،درهر تندر فریاد شوق میکشم،درحلقوم مرغان عاشق می خوانم در غلغل چشمه ها می خندم،درنای جویباران زمزمه می کنم
باتو،من در روح طبیعت پنهانم
باتو،من بودن را،زندگی را،شوق را،عشق را،زیبایی را،مهربانی پاک خداوندی را می نوشم
باتو،من در خلوت این صحرا،درغربت این سرزمین،درسکوت این آسمان،درتنهایی این بی کسی،
غرقه ی فریاد و خروش وجمعیتم،درختان برادران من اند و پرندگان خواهران من اند وگلها کودکان من اند و اندام هر صخره مردی از خویشان من است و نسیم قاصدان بشارت گوی من اند وبوی باران،بوی پونه،بوی خاک،شاخه ها ی شسته، باران خورده،پاک،همه خوش ترین یادهای من،شیرین ترین یادگارهای من اند.
بی تو،من رنگهای این سرزمین را بیگانه میبینم
بی تو،رنگهای این سرزمین مرا می آزارند
بی تو،آهوان این صحرا گرگان هار من اند
بی تو،کوه ها دیوان سیاه و زشت خفته اند
بی تو،زمین قبرستان پلید و غبار آلودی است که مرا در خو به کینه می فشرد
ابر،کفن سپیدی است که بر گور خاکی من گسترده اند
وطناب گهواره ام را از دست مادرم ربوده اند و بر گردنم افکنده اند

بی تو،دریا گرگی است که آهوی معصوم مرا می بلعد
بی تو،پرندگان این سرزمین،سایه های وحشت اند و ابابیل بلایند
بی تو،سپیده ی هر صبح لبخند نفرت بار دهان جنازه ای است
بی تو،نسیم هر لحظه رنج های خفته را در سرم بیدار میکند
بی تو،من با بهار می میرم
بی تو،من در عطر یاس ها می گریم
بی تو،من در شیره ی هر نبات رنج هنوز بودن را و جراحت روزهایی را که همچنان زنده خواهم ماند لمس می کنم.
بی تو،من با هر برگ پائیزی می افتم.بی تو،من در چنگ طبیعت تنها می خشکم
بی تو،من زندگی را،شوق را،بودن را،عشق را،زیبایی را،مهربانی پاک خداوندی رااز یاد می برم
بی تو،من در خلوت این صحرا،درغربت این سرزمین،درسکوت این آسمان،درتنهایی این بی کسی،نگهبان سکوتم،حاجب درگه نومیدی،راهب معبد خاموشی،سالک راه فراموشی ها،باغ پژمرده ی پامال زمستانم.
درختان هر کدام خاطره ی رنجی،شبح هر صخره،ابلیسی،دیوی،غولی،گنگ وپرکینه فروخفته،کمین کرده مرا بر سر راه،باران زمزمه ی گریه در دل من،
بوی پونه،پیک و پیغامی نه برای دل من،بوی خاک،تکرار دعوتی برای خفتن من،
شاخه های غبار گرفته،باد خزانی خورده،پوک،همه تلخ ترین یادهای من،تلخ ترین یادگارهای من اند.

….این عزاداری نیست که ما برای امام حسین انجام میدهیم بلکه این عمل شکمی از عزا در آوردن است.

خداوندا!
به هر آنکس که دوست میداری،بیاموز
که عشق از زندگی کردن برتر است و
به هر آنکس که بیشتر دوست میداری،
بچشان که دوست داشتن ازعشق والاتراست.
“دکتر

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم
که از خاک گلویم سوتکی سازد
به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یک ریز،ولی پی در پی و آرام،دم گرم خودش را در گلویم سخت نقشبارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد.

در بیکرانه ی زندگی دو چیز است که افسونم میکند:
آبی آسمان که میبینم و میدانم که نیست
و خدایی که نمیبینم ومیدانم که هست.

مادرم می گفت که عاشقی یک شب است و پشیمانی هزار شب اما حالا هزار شب است که پشیمانم که چرا یک شب عاشقی نکردم.
اگر تنها ترین تنهایان شوم باز هم خدا هست او جانشین تمام نداشتنهای من است.

زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت.

  •  
در زندگی طوری باش که انانکه خدا را نمی شناسند ،تورا که می شناسند خدا را بشناسند!


خوشبختي
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

همه ما خودمان را چنين متقاعد ميكنيم كه با ازدواج زندگي بهتري خواهيم داشت،

وقتي بچه دار شويم بهتر خواهد شد، و با به دنيا آمدن بچه‌هاي بعدي زندگي بهتر...

 

ولي وقتي مي‌بينيم كودكانمان به توجه مداوم نيازمندند، خسته ميشويم.

بهتر است صبر كنيم تا بزرگتر شوند.

 

فرزندان ما كه به سن نوجواني ميرسند، باز كلافه ميشويم، چون دايم بايد با آنها سروكله بزنيم. مطمئناً وقتي بزرگتر شوند و به سنين بالاتر برسند، خوشبخت خواهيم شد.

 

با خود ميگوييم زندگي وقتي بهتر خواهد شد كه :

همسرمان رفتارش را عوض كند،

يك ماشين شيكتر داشته باشيم،

بچه هايمان ازدواج كنند،

به مرخصي برويم

و در نهايت بازنشسته شويم...

 

حقيقت اين است كه براي خوشبختي، هيچ زماني بهتر از همين الآن وجود ندارد.

اگر الآن نه، پس كي؟ زندگي همواره پر از چالش است.

بهتر اين است كه اين واقعيت را بپذيريم و تصميم بگيريم كه با وجود همه اين مسائل،

شاد و خوشبخت زندگي كنيم.

 

خيالمان ميرسد كه زندگي، همان زندگي دلخواه،

موقعي شروع ميشود كه موانعي كه سر راهمان هستند ، كنار بروند:

            مشكلي كه هم اكنون با آن دست و پنجه نرم ميكنيم،

            كاري كه بايد تمام كنيم،

            زماني كه بايد براي كاري صرف كنيم،

            بدهي‌هايي كه بايد پرداخت كنيم و ... 

بعد از آن زندگي ما، زيبا و لذت بخش خواهد بود!

 

بعد از آنكه همه اينها را تجربه كرديم،

تازه مي فهميم كه زندگي، همين چيزهايي است كه ما آنها را موانع مي‌شناسيم.

اين بصيرت به ما ياري ميدهد تا دريابيم كه جاده‌اي بسوي خوشبختي وجود ندارد.

 

 

خوشبختي، خودٍ همين جاده است.

 

پس بياييد از هر لحظه لذت ببريم.

براي آغاز يك زندگي شاد و سعادتمند لازم نيست كه در انتظار بنشينيم:

در انتظار فارغ التحصيلي، بازگشت به دانشگاه، كاهش وزن ، افزايش وزن،

شروع به كار، ازدواج، شروع تعطيلات، صبح جمعه،

در انتظار دريافت وام جديد، خريد يك ماشين نو، باز پرداخت قسطها،

بهار و تابستان و پاييز و زمستان،

اول برج، پخش فيلم مورد نظرمان از تلويزيون، مردن، تولد مجدد و...

 

 

خوشبختي يك سفر است، نه يك مقصد.

هيچ زماني بهتر از

همين لحظه

براي شاد بودن وجود ندارد.

زندگي كنيد و از حال لذت ببريد.

 

اكنون فكر كنيد و سعي كنيد به سؤالات زير پاسخ دهيد:

پنج نفر از ثروتمندترين مردم جهان را نام ببريد.

برنده‌هاي پنج جام جهاني آخر را نام ببريد.

آخرين ده نفري كه جايزه نوبل را بردند چه كساني هستند؟

آخرين ده بازيگر برتر اسكار را نام ببريد.

 

نميتوانيد پاسخ دهيد؟ نسبتاً مشكل است، اينطور نيست؟

نگران نباشيد، هيچ كس اين اسامي را به خاطر نمي آورد.

 

روزهاي تشويق به پايان ميرسد!

نشانهاي افتخار خاك مي گيرند!

برندگان به زودي فراموش ميشوند!

 

اكنون به اين سؤالها پاسخ دهيد:

نام سه معلم خود را كه در تربيت شما مؤثر بوده‌اند ، بگوييد.

سه نفر از دوستان خود را كه در مواقع نياز به شما كمك كردند، نام ببريد.

افرادي كه با مهربانيهايشان احساس گرم زندگي را به شما بخشيده‌اند، به ياد بياوريد.

پنج نفر را كه از هم صحبتي با آنها لذت ميبريد، نام ببريد.

 

حالا ساده تر شد، اينطور نيست؟

افرادي كه به زندگي شما معني بخشيده‌اند، ارتباطي با "ترين‌ها" ندارند،

ثروت بيشتري ندارند، بهترين جوايز را نبرده‌اند، ...  

آنها كساني هستند كه به فكر شما هستند، مراقب شما هستند،

همانهايي كه در همه شرايط، كنار شما ميمانند .

 

كمي بيانديشيد. زندگي خيلي كوتاه است.

و شما در كدام ليست قرار داريد؟ نميدانيد؟

 

اجازه دهيد كمكتان كنم.

شما در زمره مشهورترين نيستيد...،

اما از جمله كساني هستيد كه براي درميان گذاشتن اين پيام در خاطرمن بوديد.

 

مدتي پيش، در المپيك سياتل،

9 ورزشكار دو و ميداني كه هركدام گرفتار نوعي عقب ماندگي جسمي يا روحي بودند،

بر روي خط شروع مسابقه دو 100 متر ايستادند،

مسابقه با صداي شليك تفنگ، شروع شد.

هيچكس ، آنچنان دونده نبود، اما هر نفر ميخواست كه در مسابقه شركت كند و برنده شود.

 

 

 

آنها در رديفهاي سه تايي شروع به دويدن كردند،

پسري پايش لغزيد ، چند معلق زد و به زمين افتاد، و شروع به گريه‌ كرد.

هشت نفر ديگر صداي گريه او را شنيدند.

حركت خود را كند كرده و از پشت سر به او نگاه كردند...

ايستادند و به عقب برگشتند... همگي...

 

دختري كه دچار  سندرم دان (ناتواني ذهني) بود كنارش نشست،

او را بغل كرد و پرسيد "بهتر شدي ؟"

پس از آن هر 9 نفر دوشادوش يكديگر تا خط پايان گام برداشتند.

 

تمام جمعيت روي پا ايستاده و كف زدند. اين تشويقها مدت زيادي طول كشيد.

 

شاهدان اين ماجرا، هنوز هم در باره اين موضوع صحبت ميكنند. چرا؟

 

زيرا از اعماق درونمان ميدانيم كه

در زندگي چيزي مهمتر از برنده شدن خودمان وجود دارد.

 

مهمترين چيز در زندگي، كمك به سايرين براي برنده شدن است.

حتي اگر به قيمت آهسته تر رفتن و تغيير در نتيجه مسابقه اي باشد كه ما در آن

شركت داريم.

 

اگراين پيام را با عزيزانمان درميان بگذاريم،

شايد موفق شويم تا قلبمان را تغيير دهيم، شايد هم قلب شخص ديگري را، ...

 

”شعله يك شمع با افروختن شمع ديگري خاموش نميشود"

 

 

ترجمه و تهيه: عبدالرضا زارعي

نمازي مجرب براي برآورده شدن حاجت
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

«مرحوم علامه نهاوندی» فرموده است:
یکی از نمازهایی که در رساندن انسان به مطلوب خود، به تجربه ثابت شده خواندن چهاررکعت نماز است به این طریق که این نماز به دو سلام ختم شود.
در رکعت اول پس از سوره حمد، صد مرتبه افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد (سوره غافر، آیه ۴۴) خوانده شود.

در رکعت دوم، پس از سوره حمد، صد مرتبه الا الی الله تصیر الامور (سوره شوری آیه ۵۳) خوانده شد.
در رکعت سوم پس از سوره حمد صد مرتبه نصر من الله و فتح قریب (سوره صف آیه ۱۳) و در رکعت چهارم پس از سوره حمد صد مرتبه انا فتحنا لک فتحا مبینا (سوره فتح آیه ۱) و پس از خواندن نماز به سجده رود و صد مرتبه بگوید:
غفرانک ربنا و الیک المصیر (سوره بقره، آیه ۲۸۵)
و صد مرتبه استغفرالله و اتوب الیه را بر زبان جاری کند.



كوروش كبير
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

...در دنیایی که نتوان مردانه زیست مردانه مردن زندگیست...
(کورش بزرگ)


امپراطور يونان به کوروش بزرگ گفت:
ما براي شرف ميجنگيم و شما براي پول
کوروش بزرگ پاسخ داد :
هرکس براي نداشته هايش ميجنگد


دستهایی که کمک می کنند بسیار مقدس تر از لبهایی هستند که دعا میکنند
(کورش بزرگ)

****

  1. دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.
  2. خداوندا دستهایم خالی است ودلم غرق در آرزوها -یا به قدرت بیکرانت دستانم راتوانا گردان یا دلم را ازآرزوهای دست نیافتنی خالی کن.
  3. اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید.
  4. آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولتاست .
  5. وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکرمی کنند، نه رفتار و عملکرد شما.
  6. سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است، نگرانی از آن است که انسان را از بین می برد.
  7. اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را میگیرید که همیشه می گرفتید .
  8. افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را بگونه ای متفاوتانجام می دهند.
  9. پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری باچند نفر.
  10. کار بزرگ وجود ندارد، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم .
  11. کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش بدنبال می آید .
  12. انسان همان می شود که اغلب به آن فکر می کند .
  13. همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل درباشد.
  14. تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است .
  15. دشوارترین قدم، همان قدم اول است .
  16. عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید .
  17. آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد .
  18. وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آننخواسته اید .
  19. من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد
  20. من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است.کوروش کبیر
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای خرد دست گیرد به هر دو سرای
————————————————————————
به گفتار دانندگان راه جوی — به گیتی بپوی و به هر کس بگوی


...يادم تو را فراموش
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

دلم مي خواست بهانه اي باشي براي فراموش كردن همه چيز اما حالا دلم مي خواهد بهانه اي باشد براي فراموش كردن تو

***

اشتباهم این بود !! عمق رابطه مان آنقدر نبود که درون آن شیرجه زدم . . .

***

اگر روزی بین رفتن و ماندن شک کردی

حتما برو، بی معطلی

چون نمی بایست کار به شک می کشید که بیاندیشی یا نیاندیشی . . .

***

این روزها می گذرند،

ولی من از این روزها نمی گذرم . . .

***

مرا به ذهنت بسپار، نه به دلت

من از گم شدن در جاهای شلوغ می ترسم . . .



شاهكار علي (ع)
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

خطبه حضرت علیّ ابن ابیطالب(علیه السّلام)

معروف به خطبه بدون نقطه

الحَمدُ لِلّهِ أهلِ الحَمدِ وَ أحلاهُ، وَ أسعَدُ الحَمدِ وَ أسراهُ، وَ أكرَمُ الحَمدِ وَ أولاهُ.

الواحدُ الاحدُ الأحَدُ الصَّمَدُ، لا والِدَ لَهُ وَ لا وَلَدَ.

سَلَّطَ المُلوكَ وَ أعداها، وَ أهلَكَ العُداةَ وَ أدحاها، وَ أوصَلَ المَكارِمَ وَ أسراها، وَ سَمَكَ السَّماءَ وَ عَلّاها، وَ سَطَحَ المِهادَ وَ طَحاها، وَ وَطَّدَها وَ دَحاها، وَ مَدَّها وَ سَوّاها، وَ مَهَّدَها وَ وَطّاها، وَ أعطاكُم ماءَها وَ مَرعاها، وَ أحكَمَ عَدَدَ الاُمَمِ وَ أحصاها، وَ عَدَّلَ الأعلامَ وَ أرساها.

الاِلاهُ الأوَّلُ لا مُعادِلَ لَهُ، وَلا رادَّ لِحُكمِهِ، لا إلهَ إلّا هُوَ، المَلِكُ السَّلام، المُصَوِّرُ العَلامُ، الحاكِمُ الوَدودُ، المُطَهِّرُ الطّاهِرُ، المَحمودُ أمرُهُ، المَعمورُ حَرَمُهُ، المَأمولُ كَرَمُهُ.

عَلَّمَكُم كَلامَهُ، وَ أراكُم أعلامَهُ، وَ حَصَّلَ لَكُم أحكامَهُ، وَ حَلَّلَ حَلالَهُ، وَ حَرَّمَ حَرامَهُ.

وَ حَمَّلَ مُحَمَّداً (صَلَّ اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) الرِّسالَةَ، وَ رَسولَهُ المُكَرَّمَ المُسَدَّدَ، ألطُّهرَ المُطَهَّرَ.

أسعَدَ اللهُ الاُمَّةَ لِعُلُوِّ مَحَلِّهِ، وَ سُمُوِّ سُؤدُدِهِ، وَ سَدادِ أمرِهِ، وَ كَمالِ مُرادِهِ. أطهَرُ وُلدِ آدَمَ مَولوداً، وَ أسطَعُهُم سُعوداً، وَ أطوَلُهُم عَموداً، وَ أرواهُم عوداً، وَ أصَحُّهُم عُهوداً، وَ أكرَمُهُم مُرداً وَ كُهولاً.

صَلاةُ اللهِ لَهُ لِآلِهِ الأطهارِ مُسَلَّمَةً مُكَرَّرَةً مَعدودَةً، وَ لِآلِ وُدِّهِمُ الكِرامِ مُحَصَّلَةً مُرَدَّدَةً ما دامَ لِالسَّماءِ أمرٌ مَرسومٌ وَ حَدٌّ مَعلومٌ.

أرسَلَهُ رَحمَةً لَكُم، وَ طَهارَةً لِأعمالِكُم، وَ هُدوءَ دارِكُم وَ دُحورَ عارِكُم وَ صَلاحَ أحوالِكُم، وَ طاعَةً لِلّهِ وَ رُسُلِهِ، وَ عِصمَةً لَكُم وَ رَحمَةً.

اِسمَعوا لَهُ وَ راعوا أمرَهُ، حَلِّلوا ما حَلَّلَ، وَ حَرِّموا ما حَرَّمَ، وَ اعمِدوا – رَحِمَكُمُ اللهُ – لِدَوامِ العَمَلِ، وَ ادحَروا الحِرصَ، وَ اعدِموا  الكَسَلَ، وَ ادروا السَّلامَةَ وَ حِراسَةَ مُلكِ وَ رَوعَها، وَ هَلَعَ الصُّدورِ وَ حُلولَ كَلِّها وَ هَمِّها.

هَلَكَ وَ اللهِ أهلُ الاِصرارِ، وَ ما وَلَدَ والِدٌ لِلاِسرارِ، كَم مُؤَمِّلٍ أمَّلَ ما أهلَكَهُ، وَ كَم مالٍ وَ سِلاحٍ أعَدَّ صارَ لِلأعداءِ عُدَّةً وَ عُمدَةً.

اَللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ وَ دَوامُهُ، وَ المُلكُ وَ كَمالُهُ، لااِلهَ إلّا هُوَ، وَسِعَ كُلَّ حِلمٍ حِلمُهُ، وَ سَدَّدَ كُلُّ حُكمٍ حُكمُهُ، وَ حَدَرَ كُلَّ عِلمٍ عِلمُهُ.

عَصَمَكُمُ وَ لَوّاكُم، وَ دَوامَ السَّلامَةِ أولاكُم، وَ لِلطّاعَةِ سَدَّدَكُم، وَ لِلاِسلامِ هَداكُم، وَ رَحِمَكُم وَ سَمِعَ دُعاءَكُم، وَ طَهَّرَ أعمالَكُم، وَ أصلَحَ أحوالَكُم.

وَ أسألُهُ لَكُم دَوامَ السَّلامَةِ، وَ كَمالَ السَّعادَةِ، وَ الآلاءَ الدّارَةَ، وَ الاَحوالَ السّارَّةَ، وَ الحَمدُ لِلّهِ وَحدَهُ.

ستایش مخصوص خدایی است كه سزاوار ستایش و مآل آن است. از آنِ اوست رساترین ستایش و شیرین ترین آن و سعادت بخش ترین ستایش و سخاوت بار ترین(و شریف ترین) آن و پاك ترین ستایش و بلند ترین آن و ممتاز ترین ستایش و سزاوارترین آن.

یگانه و یكتای بی نیاز(ی كه همه نیازمندان و گرفتاران آهنگ او نمایند). نه پدری دارد و نه فرزندی.

شاهان را (به حكمت و آزمون) مسلّط ساخت وبه تاختن واداشت. و ستمكاران (و متجاوزان) را هلاكت نمود و كنارشان افكند. و سجایای بلند را (به خلایق) رسانید و شرافت بخشید. و آسمان را بالا برد و بلند گردانید. بستر زمین را گشود و گسترش داد و محكم نمود و گسترده ساخت. آن را امتداد داد و هموار كرد و (برای زندگی) آماده و مهیّا فرمود. آب و مرتعش را به شما ارزانی داشت. تعداد اقوام را (برای زندگی) آماده و مهیّا فرمود. آب و مرتعش را به شما ارزانی داشت. تعداد اقوام را (برای زندگی در آن) به درستی. (و حكمت) مقرّر فرمود و بر شمار (یكایك) آنان احاطه یافت. و نشانه های بلند (هدایت) مقرّر فرمود و آنها را بر افراشته و استوار ساخت.

معبود نخستین كه نه او را هم طرازی است و نه حكمش را مانعی. خدایی نیست جز او، كه پادشاه است و (مایۀ) سلامت، صورتگر است و دانا، فرمانروا و مهربان، پاك و بی آلایش. فرمانش ستوده است و حریم كویش آباد (به توجّه پرستندگان و نیازمندان) است و سخایش مورد امید.

كلامش را به شما آموخت و نشانه هایش را به شما نمایاند. و احكامش را برایتان دست یافتنی نمود. آنچه روا بود حلال و آنچه در خور ممنوعیت بود، حرام شمرد.

بار رسالت را بر دوش محمّد(صلّی الله علیه و آله) افكند. (همان) رسول گرامی كه بدو سروری و درستی (در گفتار و كردار و رفتار) ارزانی شده، پاك و پیراسته است.

خداوند این امّت را  به خاطر برتریِ مقام و بلندیِ شرف و استواری دین او و كامل بودنِ آرمانش سعادت بخشید. او بی آلایش ترین فردِ از آدمیان در هنگامه ولادت و فروزنده ترین ستاره یمن و سعادت است. او بلند پایه ترین آنان (در نیاكان) است و زیباترین آنها در (نسل و) شاخسار. و درست پیمان ترین و كریم ترین آنان است در نوجوانی و بزرگسالی.

درود خداوند از آن او و خاندان پاكش باد، درودی خالص و پی در پی و مكرّر (برای آنان) و برای دوست داران بزرگوارشان، درودی ماندگار و پیوسته، (برای همیشه:) تا وقتی كه برای آسمان حكمی مرقوم است و نقشی مقرّر.

او فرستاد تا تا برایتان رحمتی باشد و مایه پاكیزگی اعمالتان و آرامش سرای (زندگی) شما و بر طرف شدن نقاط ننگ (: و شرم آور كار)تان. و تا مایه صلاح حالتان باشد و اطاعت شما از خدا و رسولانش و موجب حفظ شما و رحمتی (بس بزرگ و فراگیر).

از او فرمان برید و بر دستورش مواظبت ورزید. آنچه را حلال دانست، حلال و هر چه را حرام داشت حرام بشمارید. خدایتان رحمت كند؛ آهنگ كوششی پیوسته نمایید و آزمندی را از خود برانید و تنبلی را وا نهید. رسم سلامت و حفظ حاكمیّت و بالندگی آن را – و آنچه را كه موجب دغدغه سینه ها (:و تشویش دلها) و روی كردِ درماندگی و پریشانی به سوی به آنهاست – بشناسید.

برگرفته از كتاب دو شاهكار علوی(محمد احسانی فر لنگرودی)



بارش باران
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

دلیل بارش باران.....
 
نهایت عشق اوج باور و سر حد احساسی آسمانی است ..
وقتی نسیم عشق دستهای سپید ابر های عاشق را به دست هم می سپارد
به یمن این پیوند پاک وجودشان اشک شوق می ریزد
 
 
 
 
امروز به همراه نسیمی که می آمد بوی پاییز را از دور دستها احساس کردم...
 
پاییز را به خاطر بادهایش و به خاطر برگهایش دوست دارم .
 
پاییز رنگ گذشته ها و  خاطرات دور را می دهد.
 
پاییز را به خاطر رنگهایش دوست دارم....بوی پاییز می آید...
 
 
عضویت رایگان در گروه
 

باز باران بارید ،

خیس شد خاطره ها ،

مرحبا بر دل ابری هوا ،

هر کجا هستی باش ،

آسمانت آبی ،

و تمام دلت از غصه دنیا خالی


هنوز هم دلخوشی کم نیست
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->




 

نگاه کن

زندگی امروز عجب حال خوشی داره

کسی جز تو، گل و سبزه تو این هفت سین نمیذاره

رها شو،مثل این بارون

 بدون شکوه و ناله

 

ببین حتی قناری هم داره میخونه خوشحاله

همین حالا نگاهت رو از این دلشوره خالی کن

به قلبت وقتی دلگیره کتاب عمرو حالی کن

 

نگاه کن

 این ور پرچین هوای زندگی تازه اس

تا وقتی سرنچرخونی همین آش و همین کاسه اس

بخند و از غمت رد شو که عطر عشق پیچیده

شاید خنده ات به یک آدم امید زندگی میده

باید دلها رو عادت داد به  بغضی که تهش غم نیست

برای زندگی کردن هنوزم دلخوشی کم  نیست

***********

*******

***



صادق باش
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

وقتی تو شهامت به خرج بدی و با کسی که براش اهمیت قائلی، صادق باشی،
 نشون میدی که برای خودتم ارزش قائلی.
به این طریق به اون شخص اجازه میدی بدونه که تو دلت می‌خواد
 چطور باهات رفتار بشه.
همچنین اجازه میدی اون شخص بدونه که تو چقدر به رابطه‌تون اهمیت می‌دی
و دلت می‌خواد این رابطه ادامه داشته باشه و شکوفا بشه.

 
برگرفته از كتاب:
 عذرخواهي يك دقيقه‌اي؛

 
 كن بلانچارد
 
شاد باشید
مهربان


آیت الله مرعشی و عنایت امام حسین « علیه السلام »
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->


 

مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی نقل می کنند:
در سال ۱۳۳۹ هجری قمری (یک سال پس از در گذشت پدرشان) در مدرسه قوام نجف اشرف طلبه بودم.
درآن هنگام کتاب حاشیه ملا عبدالله یزدی را تدریس می کردم. زندگی ام به سختی و مشقت اداره می شد و هیچ راه فراری از دست فقر و تنگدستی نداشتم.
هجوم ناراحتی ها و رنج ها بر قلبم سنگینی می کرد؛ از جمله: اخلاق ناپسد برخی از روحانیان و کم شدن بینایی چشم هایم.
احساس نوعی بیماری روحی دایمی می کردم؛ از طرفی از خداوند می خواستم که دوستی دنیا را از قلب و جان من دور سازد، همچنین امید داشتم که خداوند سفر بیت الله الحرام را نصیبم کند، به شرط آن که در مکه یا مدینه بمیرم و در یکی از آن دو شهر دفن شوم و نیز از خداوند؛ توفیق علم و عمل صالح را با همه گستره اش درخواست می کردم.
این مشکلات و آرزو ها لحظه ای مرا آرام نمی گذاشت؛ از این رو به فکر توسل به سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام افتادم و به کربلا رفتم، در حالی که فقط یک روپیه بیشتر نداشتم که آن را هم بابت خرید دو قرص نان و کوزه ای آب خرج کردم و بعد از غسل کردن به حرم مشرف شدم.
پس از زیارت و دعا، نزدیک غروب بود که به غرفه خادم حرم سید عبدالحسین که از دوستان پدرم بود رفتم،؛ از او اجازه خواستم که یک شب در حجره او بمانم در حالی که ممنوع بود؛ اما ایشان موافقت کرد و من آن شب را در حرم ماندم.
پس از تجدید وضو به حرم مشرف شدم و فکر کردم که در کدام قسمت از حرم شریف بنشینم. معمول بود که مردم در طرف بالای سر می نشستند؛ ولی من فکر کردم که امام در حیات ظاهری خود متوجه فرزند خود علی اکبر علیه السلام بوده است و به طور قطع پس از شهادت نیز به سوی فرزند خود نظر دارد؛ از این رو در قسمت پایین پای آن حضرت در کنار قبر علی اکبر علیه السلام نشستم.
اندکی نگذشته بود که صدای حزین قرائت قرآن را از پشت روضه مقدسه شنیدم، به آن طرف متوجه شدم، در آن هنگام پدرم را دیدم که نشسته بود و سیزده رحل قرآن نیز کنار وی بود.
در جلوی او نیز رحلی بود که قرآنی روی آن بود و قرائت می کرد.
نزد وی رفتم و دست ایشان را بوسیدم.
پرسیدم: در اینجا چه می کنید؟ جواب داد: ما چهارده نفر هستیم که در اینجا قرآن مجید تلاوت می کنیم. پرسیدم: آنها کجا هستند؟
فرمود: به خارج حرم رفته اند، سپس با اشاره به رحل ها، آن سیزده نفر را معرفی کرد که عبارت بودند از:
علامه میرزا محمد تقی شیرازی، علامه زین العابدین مرندی، علامه زین العابدین مازندرانی و اسامی دیگر را گفت که به خاطرم نمانده است .
سپس پدرم از من پرسید: در حالی که ایام درس است برای چه کاری به اینجا آمده ای؟
علت آمدنم را برایش شرح دادم، پس به من امر کرد که بروم و حاجتم را با امام خویش در میان بگذارم. پرسیدم: امام کجا است؟
گفت: بالای ضریح است تعجیل کن؛ زیرا قصد عیادت زائری را دارد که بین راه بیمار شده است.
بلند شدم و به طرف ضریح رفتم و آن حضرت را دیدم؛ اما برایم ممکن نبود که به صورت ایشان نگاه کنم؛ زیرا چهره مبارک آن حضرت در هاله ای از نور پنهان شده بود.
به حضرت سلام کردم، جوابم را داد و فرمود: بیا بالای ضریح؛ عرض کردم: من شایستگی ندارم که نزد شما بیایم. بار دیگر امر کرد؛ اما بار دیگر شرم و حیا مانع شد که نزد آن حضرت بروم. پس به من اجازه فرمود در مکانی که ایستاده بودم بمانم.
بار دیگر به آن حضرت نگاه کردم، در این هنگام تبسم زیبایی بر لبهای ایشان نقش بست و از من پرسید: چه می خواهی؟ من این شعر فارسی را خواندم:
آن را که عیان است / چه حاجت به بیان است
آن حضرت قطعه ای نبات به من عنایت کرد و فرمود: تو مهمان مایی، سپس فرمود: چه چیز از بندگان خدا دیده ای که به آنها سوء ظن پیدا کرده ای؟
با این سؤال یک دگرگونی در من پیدا شد؛ احساس کردم به کسی سوءظن ندارم و با همه مردم ارتباط و نزدیکی دارم.
صبح موقع نماز به مرد ظاهر الصلاحی که نماز می خواند اقتدا کردم و هیچ ناراحتی و بد گمانی در من نبود.
حضرت فرمود: به درس خود بپرداز؛ زیرا آن که مانع تو می شد دیگر نمی تواند کاری کند.
وقتی به نجف اشرف بازگشتم همان شخصی که از نزدیکانم بود و مانع درس من می شد خودش به دیدنم آمد و گفت: من فکر کردم که تو جز تدریس راه دیگری نداری،
همچنین حضرت مرا شفا داد و بینایی ام قوی تر شد؛ سپس قلمی به من بخشید و فرمود: این قلم را بگیر و با سرعت بنویس. پس از آن نارحتی قلبم بر طرف شد و برایم دعا کرد که در عقیده ام ثابت قدم بمانم. دیگر حاجتم نیز بر آوده شد ، غیر از مسئله حج که اصلا معترض آن نشد.
با آن حضرت وداع کردم و نزد پدرم بازگشتم. از پدرم پرسیدم: آیا با من امری داری یا خیر؟ گفت: برای تحصیل علوم اجداد خود بیشتر کوشش کن و نسبت به برادر و خواهرانت مهربان باش و دین اندکی را که به عبدالرضا بقال بهبانی دارم پرداخت کن. پس از آن به نجف بازگشتم، در حالی که همه آن ناراحتی ها و سوء ظن ها از بین رفته بود.
به نقل از وب سایت یا مجیر



یادگرفتم...
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

یادگرفتم:


1. با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند.


2. با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کند .


3. از حسود دوری کنم چون حتی اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم باز هم از من بیزار خواهد بود .


4.با کودک بحث نکنم چون مرا با دانش خویش می سنجد و هم سطح خویش میپندارد.



***خدایا ، تو را می خوانیم***
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

 وقتي‌ قلب‌هايمان‌ كوچك‌تر از غصه‌هايمان‌ مي‌شود

وقتي‌ نمي‌توانيم‌ اشك‌هايمان‌ را پشت‌ پلك‌هايمان‌

مخفي‌ كنيم‌

و بغض‌هايمان‌ پشت‌ سر هم‌ مي‌شكند،

وقتي‌ احساس‌ مي‌كنيم‌ بدبختي‌ها بيشتر از سهم‌مان‌

است‌ و رنج‌ها بيشتر از صبرمان؛

وقتي‌ اميدها ته‌ مي‌كشد و انتظارها به‌ سر نمي‌رسد،

وقتي‌ طاقتمان‌ طاق‌ مي‌شود و تحملمان‌ تمام...

 **********

آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ مطمئنيم‌ به‌ تو احتياج‌ داريم‌ و

مطمئنيم‌ كه‌ تو،

فقط‌ تويي‌ كه‌ كمكمان‌ مي‌كني...

آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ تو را صدا مي‌كنيم ،

تو را مي‌خوانيم.

آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ تو را آه‌ مي‌كشيم ، تو را گريه‌

مي‌كنيم ، تو را نفس‌

مي‌كشيم.

***
وقتي‌ تو جواب‌ مي‌دهي،

‌ دانه‌دانه‌ اشك‌هايمان‌ را پاك‌ مي‌كني‌ و يكي‌يكي‌ غصه‌ها

را از توي‌ دلمان‌ برمي‌داري،

‌ گره‌ تك‌تك‌ بغض‌هايمان‌ را باز مي‌كني‌ و دل‌ شكسته‌مان‌

را بند مي‌زني،

‌ سنگيني‌ها را برمي‌داري‌ و جايش‌ سبكي‌ مي‌گذاري‌

و راحتي؛

‌ بيشتر از تلاشمان‌ خوشبختي‌ مي‌دهي‌ و بيشتر از

لب‌ها، لبخند،

‌ خواب‌هايمان‌ را تعبير مي‌كني‌ و دعاهايمان‌ را مستجاب‌

و آرزوهايمان‌ را برآورده،

‌ قهرها را آشتي‌ مي‌كني‌ و سخت‌ها را آسان.

‌ تلخ‌ها را شيرين‌ مي‌كني‌ و دردها را درمان،

‌ نااميدها، اميد مي‌شود و سياه‌ها سفيد سفيد...

 *****

 

خدایا

تورا صدا می کنیم ، تو را می خوانیم

 

مهربان

***

فال حافظ


ابتدا نيت كنيد
سپس براي شادي روح حضرت حافظ يك صلوات بفرستيد
حالا
بروی عکس زیر کلیک کنید.

ای حافظ شیرازی! تو محرم هر رازی!


براي گرفتن فال خود اينجا را كليك كنيد



توقف زمان در گوشه ای از خاک البرز/ "ایستا" مرموزترین روستای ایران!
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

روستای ایستا واقع در شهرستان طالقان شاید مرموزترین روستای ایران باشد، روستایی در خاک البرز که مردمانش در زمان توقف کرده اند.
به گزارش خبرنگار مهر در کرج‏، سکوت حکمفرماست و کسی کاری به کار کسی ندارد. در کوچه ها اثری از رد پای تکه آهنهایی که در شهر "خودرو" نامیده می شود نیست. مردمانی که چون تابلو نقاشی زندگی و آداب و رسوم گذشته را در عصر ارتباطات یدک می کشند.

عضویت رایگان

نه تنها شبها پای تلویزیون نمی نشینند که به شب نشینی هم اعتقادی ندارند. عروسی و عزا ندارند و مراسمی چون جشن تولد، سالگرد ازدواج و... برای آنان معنا و مفهومی ندارد.

مهمان نواز هستند به شرطی که احدی از زنان قصد ورود به روستای آنان را نداشته باشد. همانطور که تا کنون کسی از دنیای بیرون زنان آنان را ندیده است. متمول هستند و از طریق فروش زمینهای پدریشان در تبریز روزگار می گذرانند.

شناسنامه ندارند و جزو آمار جمعیت ایران به حساب نمی آیند. هیچگونه خدمات دولتی را دریافت نمی کنند.

جایی که هرگونه امکانات دنیای جدید را نمی پذیرند

اینجا ایستا است؛ مرموزترین روستای ایران! جایی که هیچگونه امکانات دنیای جدید را نمی پذیرند و بدون آب لوله کشی، گاز، برق، درمانگاه، ماشین آلات، وسایل ارتباطی و ... زندگی می کنند.
اهالی روستای ایستا واقع در شرق طالقان اوقات شرعی نماز را با شاخصه‌های خود استخراج کرده و آغاز و پایان ماه مبارک رمضان را نیز با رویت خویش تعیین می‌کنند، به رویای صادقانه معتقدند

فرزندان آن بعد از رسیدن به سن تکلیف مختارند که با آنان زندگی کنند یا به شهر تبریز بازگردند، هیچگونه فعالیت‌ سیاسی و اجتماعی نداشته و باورهای خود را تبلیغ نمی‌کنند.

اهالی روستای ایستا شناسنامه ندارند

اهالی روستای ایستا شناسنامه ندارند و از امکانات رفاهی جدید مانند آب لوله کشی، گاز، برق، تلفن، رادیو و تلویزیون و... استفاده نمی‌کنند.

کودکان آن روستا به سبک سنتی و مکتب خانه‌ای با فراگیری دروسی همانند واجبات و محرمات فقهی، خوشنویسی و اصول عقاید سواددار می‌شوند.

ساعت مچی و دیواری در محل زندگی "اهل توقف" وجود ندارد و سیمان و آهن در معماری خانه‌های آنان به کار نرفته است.
آنان به نحو اسرارآمیزی از مردم فاصله می‌گیرند و کمتر کسی را به خانه خود راه می‌دهند.

از هر نوع مظاهر مدرنیته و تکنولوژی دوری می‌کنند و با این عزلت گزینی و انتخاب زندگی رهبانی، هاله‌ای از شایعات و سخنان عجیب را در اطراف خود پراکنده‌اند.



*** دایره ی روح ***
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

افلاطون گفته روح دایره است
من دایره های روحم را کشف کردم
5 دایره دور روحم کشیدم
 
و خودم را مرکز این دایره ها قرار دادم
مگر نمی خواستم خودم را کشف کنم؟؟؟
پس مرکز آن دایره ها خودم بودم
=========================
در دایره اول نام افردی را نوشتم که حال و هوای خوبی به من میدهند
و در دایره  پنجم  که دورترین دایره به مرکز بود
نام کسانی که از دنیای من فاصله دارند و بیش ترین کشمکش را با آن ها دارم
========================
همه ی ما دلمون می خواد
که احساسی خوب در مورد خودمون داشته باشیم
و گاهی اوقات نداریم
گاهی حال و هوای ما در مورد خودمان به تاثیری که دیگران روی
ما می گذارند بستگی دارد
اونایی که در دایره آخر هستند سعی می کنند
اعتماد به نفس ما رو از بین ببرن
=========================
نمی توانی کسی رو مجبور کنی که دوستت داشته باشد
گاهی حضور در کنار افراد نا مناسب باعث می شود
حتی در مقایسه با تنهایی خودت بیشتر احساس تنهایی کنی
در چنین وضعیتی تلاش برای ایجاد تغییر و تحول
ممکن است باعث  شود راهت را گم کنی
یا شاید باعث شود وجودت که تو را ((تو )) می کند از دست بدهی
======================
گاه سال ها طول می کشد تا یاد بگیری چگونه از خودت مراقبت کنی
به همین دلیل بسیار مهم است
افرادی را در اطراف خودت داشته باشی که دوستت بدارند
حتی گاهی بیش تر از آن چه که
خودت میتوانی خودت را دوست داشته باشی
=========================
در مواجه با افراد از خودت بپرس
این فرد چه حسی در من ایجاد می کند ..
در کنار او می توانم خودم باشم؟
بااو می توانم رو راست باشم؟
میتوانم به او هر چه می خواهم بگویم؟
در کنار او احساس راحتی می کنم؟
وقتی او وارد اتاق می شود چه حسی به من دست می دهد؟
و وقتی می رود چه حالی می شوم ؟
وقتی با او هستم احساسات واقعی ام را پنهان می کنم یا با او رو راستم؟
آیا او باعث می شود احساس حقارت کنم یا این که به خودم ببالم؟
==========================
فلسفه وجود اون 5 دایره ای که گفتم شناخت است .. نه پیش داوری
پس با خودت رو راست باش
با افرادی که در نظر تو بد خلق اند مدارا کن
خودت را مقید نکن که چون به صرف این که با کسی در سر کار هر
روز اوقاتی را می گذرانی
باید او را در دایره اول و نزدیک به خودت جای دهی
=========================
در دایره اول افرادی را بگذار که از صمیم جان به آنها اعتماد داری
حتی اگر هر روز آنها را نمی بینی
ولی وجود آنها باعث حس خوب و ارزشمندی در تو می شود
از خودت بپرس
در مورد افکار و خواسته هایم به چه کسی می توانم اعتماد کنم
آنها همان کسانی هستند که در دایره اول جای دارند
با این افراد قدرتمندی .......
ارزش ها ی مشترک با آنها داری
دوستانی خارق العاده
=========================
دایره دوم جای کسانی هست که به رشد معنوی تو کمک می کنند
مربیان ..آموزگاران
و شاید هم افرادی که برای تنها وقت گذرانی خوبند
بیرون رفتن و خندیدن
چیزی به تو اضافه نمی کنند
.ولی در عین حال هم باعث نمی شوند
که حس بدی نسبت به خودت داشته باشی
=========================
دایره سوم همکارانت و اقوامت  هستند
و شاید هم آدمهای خنثی کسانی که نقش بسیار کوچکی
در چند ساعت از زندگی تو ایفا می کنند
و تاثیر آن ها نیز تنها همان چند ساعتی هست که با آنها هستی
هیچ زمانی در غیر ساعت ملاقاتشان به آنها فکر نمیکنی
به راحتی می شود با فرد دیگری جایگزین شوند
افراد این دایره در محدوده کار و وظایف شان  با تو هستند و لاغیر
=============================
دایره چهارم  سر آغاز عزم راسخ توست
آنها کسانی هستند که در کار تو اخلال ایجاد می کنند
افراد این جا لزوما با خود واقعی تو مرتبط نیستد
حتی ممکن است رییس اداره ای باشد که دو را دور با آن در ارتباطی
افراد این دایره در زندگی اجتماعی و حرفه ات مهم هستند ..
در کنار آنها نمی توانی راحت باشی
و وقتی آن ها را می بینی آشفته و پریشان می شوی
=====================
دایره آخر جای دورترین افراد است
جای آدم هایی است که به تو لطمه زده اند ..تحقیرت کرده اند
کسانی که هیشه به تو انرژی منفی می دهند و
احساسات زجر آوری را با آنها تجربه میکنی .
*****************
خوب اکنون که جایگاه هر کس را تعیین کردی
اجازه نده کسانی که در دایره های آخر جای دارند
مستقیما روح و روان تو را هدف قرار دهند
نگذار کسي اولويت زندگی تو باشه
وقتي تو فقط يک انتخاب در زندگي اوني...
يک رابطه بهترين حالتش وقتيه دو طرف در تعادل باشن.
 
هيچوقت شخصيت خودت رو براي کسي تشريح نکن
چون کسي که تو رو دوست داشته باشه بهش نيازي نداره،
و کسي که ازت بدش بياد باور نمي کنه.
 
وقتي دائم ميگي گرفتارم، هيچ وقت آزاد نميشي.
وقتي دائم ميگي وقت ندارم، هيچوقت زمان پيدا نمي کني
وقتي دائم ميگي فردا انجامش ميدي، اونوقت فرداي تو هيچ وقت نمياد.
وقتي صبح از خواب بيدار ميشيم، ما دوتا انتخاب داريم.
برگرديم بخوابيم و رويا ببينيم،
يا بيدار شيم و روياهامون رو دنبال کنيم.
انتخاب با خودته...
 
ما کسايي که به فکرمون هستن رو  نگران می کنیم... به گريه مي اندازيم.
و گريه مي کنيم براي کسايي که حتی لحظه ای به فکر ما  نيستن.
اين حقيقت زندگيه. عجيبه ولي حقيقت داره.
 
اگه اين رو بفهمي،
هيچوقت براي تغيير دير نيست


تفاوت نماز شیعه و سنی
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

1. خواندن بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم در نماز

در نمازهای جماعت, در قرائت حمد و سوره توسط امام جماعت بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم را نمی‌شنویم و

این سوال مطرح می‌گردد که چرا آنان در نمازهای بسم‌الله را نمی‌خوانند؟

اهل‌سنت درباره خواندن بسم‌الله در نماز, دیدگاه متفاوتی با شیعه دارند؛ از نظر شیعه, بسم‌الله جزئی از

سوره است و باید خوانده شود و مستحب است که حتی در نمازهایی که آهسته خوانده شود, بسم‌الله

در نماز بلند خوانده شود و این یکی از شعائر شیعه است.

ولی بسیاری از اهل‌سنت, بسم‌الله را جزء سوره نمی‌دانند, حنفی‌ها و حنبلی‌ها در عین حال که آن را

جزء سوره نمی‌دانند اما خواندن آن را در آغاز حمد و سوره مستحب می‌دانند؛ ولی به نظر آنها اگرچه نماز

جهری باشد مانند نمازهای مغرب و عشاء باید بسم‌الله آهسته خوانده شود.

 

2. گفتن آمین پس از قرائت نماز

از نظر فقهای اهل سنت برای امام جماعت و مامومین مستحب است که در نمازهایی که بلند خوانده

می‌شود پس از تمام سوره حمد, همگی آمین بگویند.

از نظر فقه شیعه گفتن آمین پس از حمد جایز نیست و موجب باطل شدن نماز می‌شود و در روایات

متعددی از ائمه معصومین (ع) گفتن آمین پس از سوره حمد منع شده است.

 

3. خواندن نماز به صورت دست‌بسته

اهل سنت در قیام نماز دست راست خود را روی دست‌چپ می‌گذاردند و هر دو دست را روی ناف یا بالای

آن قرار می‌دهند, البته در این مسئله میان مذاهب چهارگانه اهل سنت اختلاف‌نظر وجود دارد, حنیفه,

شافعیه و حنبلیه این کار را لازم و یکی از سنت‌های نماز می‌دانند, ولی مالکیه آن را لازم و سنت

نمی‌دانند.

از نظر شیعه و مکتب فقهی اهل‌بیت(ع) این کار بدعت و حرام است و نماز را باطل می‌کند و از آن‌جا که

بعضی از اهل‌سنت نیز با دست باز نماز می‌خوانند, در این مسئله, مشکلی برای شیعه وجود ندارد.

 

4. برگرداندن صورت به چپ و راست در حال خواند سلام

شافعی‌ها و حنفی‌ها و حنبلی‌ها عقیده دارند که مستحب است نمازگزار در حال خواندن سلام نماز, در

سلام اول صورت خود را به طرف راست و در سلام دوم به طرف چپ برگرداند, آن هم به اندازه‌ای که از پشت‌سر صورت او دیده شود. مالکی‌ها نیز این کار را مستحب می‌دانند, ولی آن را به سلام آخر اختصاص

داده‌اند.

از نظر شیعه نمازگزار هنگام سلام نماز نباید صورتش از قبله منحرف شود.

 

5. قنوت

از نظر فقه شیعه, قنوت, در رکعت دوم تمام نمازها, مستحب است ولی اهل سنت معتقدند که قنوت در

نماز در حالی مستحب است که بلا و مصیبتی بر دیگر, که در چنین حالتی مستحب است قنوت بخوانند و

برای رفع آن بلا از مسلمانان, دعا کنند. آنها این قنوت را القنوت‌عندالنازعه می‌نامند و در غیر این صورت

قنوت نمی‌خوانند.

از نظر شیعه قنوت واجب نیست, بنابراین ترک آن اگرچه از روی عمد باشد اشکالی در نماز ایجاد نمی‌کند.

 

6. عبور از مقابل نمازگزار

از نظر اهل‌سنت عبور کردن از مقابل نمازگزار حرام است, حتی در بعضی از کتاب‌های حدیثی آنان آمده

است که نمازگزار باید مانع عبور عابر از مقابل خود باشد, اگرچه این کار به درگیری بکشد, و کسی که از

مقابل نمازگزار عبور می‌کند شیطان است. به همین جهت وقتی در مکه یا مدینه از مقابل کسی که نماز

می‌گذارد, عبور کنید, با اعتراض شدید او و دیگران روبرو می‌شوید و حتی ممکن است برای این کار

خشونت هم نشان بدهند. بنابراین زائران ایرانی باید از پیش, به این مسئله توجه داشته باشند.

از نظر شیعه عبور از مقابل نمازگزار حرام نیست ولی مستحب است که نمازگزار حایلی مانند عصا یا

تسبیح یا چوب یا ریسمان قرار دهد تا میان او و کسانی که از مقابل او عبور می‌کنند قرار گیرد, و این از

باب احترام به نماز و رمز انقطاع از مردم به سوی خداست.

 

7. اذان و اقامه

از نظر اهل‌سنت, اذان گفتن برای نماز صبح, پیش از رسیدن وقت آن, یعنی پیش از طلوع‌فجر مستحب

است, و لذا آنان حدود بیش از طلوع‌فجر اذان می‌گویند که در حقیقت اعلام وقت نافله است تا مردم برای

خواندن نماز صبح آماده شوند و بیش از آن, نمازهای نافله را بخوانند.

و چون وقت نماز صبح می‌رسد یکبار دیگر اذان می‌گویند و این اذان برای اعلام داخل شدن وقت نماز صبح

است, و پس از آن اقامه می‌گویند. بنابراین برای نماز صبح دوبار اذان و یک‌بار اقامه گفته می‌شود. از نظر

فقهای شیعه, اذان باید پس از داخل شدن وقت گفته شود.

اهل‌سنت جمله حی‌علی خیرالعمل را در اذان صبح نمی‌گویند. در برخی از کتاب‌های آنان آمده است که

در زمان پیامبراسلام(ص)و زمان خلیفه اول, این جمله در اذان گفته می‌شد و خلیفه دوم از آن نهی کرد و

دستور داد در اذان صبح به جای این جمله دوبار بگویند: الصلوه خیر من النوم.



خلیج همیشه فارس
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

باسلام :

امروزمیدونیدچه روزیه ::

امروزروزملی خلیج همیشه فارس است.به امیدجهانی شدن این روز

 

Persian Eternal gulf

الخليج الفارسي - البحر الفارسي

 



خدایا...
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

با سمه تعالی

 

گفتم که :الف ، گفت :دگر ؟  گفتم: هیچ             در خانه اگر کس است یک حرف بس است

 

بارها گفته ام و بار دگر می گویم : " کسی که بداند ، هر که خدا را یاد کند " خدا همنشین اوست" ، احتیاج به هیچ وعظی ندارد ُ می داند چه باید بکند و چه باید نکند . می داند که " آنچه را که می داند " باید انجام دهد و در آنچه که نمی داند باید احتیاط کند.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

الاقل محمد تقی البهجه



با من غریبی نکن
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

"شايد مرا ديگر نشناسي، شايد مرا به‌ ياد نياوري. اما من‌ تو را خوب‌ مي‌شناسم. ما همسايه‌ شما بوديم‌ و شما همسايه‌ ما و همه‌مان‌ همسايه‌ خدا.

يادم‌ مي‌آيد گاهي‌ وقت‌ها مي‌رفتي‌ و زير بال‌ فرشته‌ها قايم‌ مي‌شدي. و من‌ همه‌ آسمان‌ را دنبالت‌ مي‌گشتم؛ تو مي‌خنديدي‌ و من‌ پشت‌ خنده‌ها پيدايت‌ مي‌كردم.
خوب‌ يادم‌ هست‌ كه‌ آن‌ روزها عاشق‌ آفتاب‌ بودي. توي‌ دستت‌ هميشه‌ قاچي‌ از خورشيد بود. نور از لاي‌ انگشت‌هاي‌ نازكت‌ مي‌چكيد. راه‌ كه‌ مي‌رفتي‌ رد‌ي‌ از روشني‌ روي‌ كهكشان‌ مي‌ماند.

يادت‌ مي‌آيد؟ گاهي‌ شيطنت‌ مي‌كرديم‌ و مي‌رفتيم‌ سراغ‌ شيطان. تو گلي‌ بهشتي‌ به‌ سمتش‌ پرت‌ مي‌كردي‌ و او كفرش‌ درمي‌آمد. اما زورش‌ به‌ ما نمي‌رسيد. فقط‌ مي‌گفت: همين‌ كه‌ پايتان‌ به‌ زمين‌ برسد، مي‌دانم‌ چطور از راه‌ به‌ درتان‌ كنم.
تو شلوغ‌ بودي، آرام‌ و قرار نداشتي. آسمان‌ را روي‌ سرت‌ مي‌گذاشتي‌ و شب‌ تا صبح‌ از اين‌ ستاره‌ به‌ آن‌ ستاره‌ مي‌پريدي‌ و صبح‌ كه‌ مي‌شد در آغوش‌ نور به‌ خواب‌ مي‌رفتي.
اما هميشه‌ خواب‌ زمين‌ را مي‌ديدي. آرزويي‌ روياهاي‌ تو را قلقك‌ مي‌داد. دلت‌ مي‌خواست‌ به‌ دنيا بيايي. و هميشه‌ اين‌ را به‌ خدا مي‌گفتي. و آن‌ قدر گفتي‌ و گفتي‌ تا خدا به‌ دنيايت‌ آورد. من‌ هم‌ همين‌ كار را كردم، بچه‌هاي‌ ديگر هم، ما به‌ دنيا آمديم‌ و همه‌ چيز تمام‌ شد.
تو اسم‌ مرا از ياد بردي‌ و من‌ اسم‌ تو را، ما ديگر نه‌ همسايه‌ هم‌ بوديم‌ و نه‌ همسايه‌ خدا. ما گم‌ شديم‌ و خدا را گم‌ كرديم...
دوست‌ من، همبازي‌ بهشتي‌ام! نمي‌داني‌ چقدر دلم‌ برايت‌ تنگ‌ شده. هنوز آخرين‌ جمله‌ خدا توي‌ گوشم‌ زنگ‌ مي‌زند: «از قلب‌ كوچك‌ تو تا من‌ يك‌ راه‌ مستقيم‌ است، اگر گم‌ شدي‌ از اين‌ راه‌ بيا».
بلند شو. از دلت‌ شروع‌ كن. شايد دوباره‌ همديگر را پيدا كنيم."



یادمان باشد...
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

بعضی چیزها هستند  که  دیگر نمی‌توان آن‌ها را بازگرداند :

 
1. سنگ ... پس از رها شدن
2. سخن ... پس از به زبان آوردن
3. فرصت... پس از پایان یافتن
4. زمان ... پس از سپری شدن! .....................

 

چند قطره آرامش