يازده دستور ماندگار از حضرت آيت الله بهجت
نوشته شده توسط : علي

 

يازده دستور ماندگار از حضرت آيت الله بهجت

دستورالعمل اول

بسمه تعالي

الحمدلله رب العالمين، و الصلاة علي سيد الأنبياء والمرسلين، و علي آله سادة الأوصياء الطاهرين و علي جميع العترة المعصومين، واللعنالدائم علي أعدائهم أجمعين.
جماعتي از اين جانب، طلب موعظه و نصيحت مي کنند؛ اگرمقصودشان اين است که بگوئيم و بشنوند و بار ديگر در وقت ديگر، بگوييم و بشنوند،حقير عاجزم و بر اهل اطلاع پوشيده نيست.

و اگر بگويند کلمه اي مي خواهيم کهامّ الکلمات باشد و کافي براي سعادت مطلقه دارين باشد، خداي تعالي قادر است که ازبيان حقير، آن را کشف فرمايد و به شما برساند.
پس عرض مي کنم که غرض از خلق،عبوديت است ( و ما خلقت الجن و الانس إلا ليعبدون. سوره ذاريات/56 ) و حقيقتعبوديت؛ ترک معصيت است در اعتقاد که عمل قلب است و در عمل جوارح.

و ترکمعصيت، حاصل نمي شود به طوري که ملکه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و ياد خدا در هرحال و زمان و مکان و در ميان مردم و در خلوت « ولا أقول سبحان الله و الحمد لله،لکنه ذکر الله عند حلاله و حرامه ».

ما امام زمان عجل الله له الفرج را دوستمي داريم، چون امير نحل است؛ امور ما مطلقاً به وسيله او به ما مي رسد؛ و او راپيغمبر صلوات الله عليه براي ما امير قرار داده؛ و پيغمبر را دوست داريم، چون خدااو را واسطه بين ما و خود قرار داده؛ و خدا را دوست داريم، براي اينکه منبع همهخيرات است و وجود ممکنات، فيض اوست.

پس اگر خود و کمال خود را خواهانيم،بايد دوست خدا باشيم؛ و اگر دوست خداييم، بايد دوست وسائط فيوضات از نبيّ و وصيّ،باشيم؛ وگرنه يا دوست خود نيستم، يا دوست واهب العطايا نيستيم، يا دوست وسائطفيوضات نيستيم.

پس کيمياي سعادت، ياد خداست، و او محرّک عضلات به سوي موجباتسعادت مطلقه است؛ و توسل به وسائط استفاضه از منبع خيرات، به واسطه وسائل مقررهخودش است. بايد اهتدا به هدايات آنها نماييم و رهروي به رهبري آنها نماييم تاکامياب شويم.
ديگر توضيح نخواهيد و آنکه عرض شد، ضبط نماييد و در قلب ثبت [کنيد]، خودش توضيح خود را مي دهد.
اگر بگوييد چرا خودت عامل نيستي؟! مي گويم: « اگر بنا بود که بايد بگوييم ما عامليم به هر چه عالميم، شايد حاضر به اين حضور وبيان نمي شديم »؛ لکن دستور، بذل نعمت است، شايد به مقصود برساند؛ « ما أخذ اللهعلي العباد أن يتعلّموا حتي أخذ علي العماء أن يعلّموا ».

مخفي نماند اگرميسور شد براي کسي، نصيحت عملّيه بالاتر است از نصايح قوليه « کونوا دعاة إلي اللهبغير أاسنتکم »

وفقّنا الله و اياکم لما يرضيه و جنبنا جميعاً عن ما يسخطه والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته والحمدلله أولاً و آخراً والصلوة علي محمد و آلهالطاهرين واللعن علي أعدائهم أجمعين.
مشهد، ربيع الثاني 1420


دستور العمل دوم


مشهد ربيع الثاني 1420.
بسمه تعالي
کوچک و بزرگ بايد بدانيم: راهيگانه براي سعادت دنيا و آخرت، بندگي خداي بزرگ است؛ و بندگي، در ترک معصيت است دراعتقاديات و عمليات.
آنچه را که دانستيم، عمل نماييم و آنچه را که ندانستيم،توقف و احتياط نماييم تا معلوم شود، هرگز پشيماني و خسارت، در ما راه نخواهد داشت؛اين عزم اگر در بنده، ثابت و راسخ باشد، خداي بزرگ، اولي به توفيق و ياري خواهدبود.
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته، و الصلاة علي محمد و آله الطاهرين،واللعن علي أعدائهم أجمعين.


دستور العمل سوم

بسمه تعالي

گفتم که: الف،گفت: دگر؟ گفتم: هيچ
در خانه اگر کس است، يک حرف بس است
بارها گفته ام و باردگر مي گويم: « کسي که بداند هر که خدا را ياد کند، خدا همنشين اوست، احتياج به هيچوعظي ندارد، مي داند چه بايد بکند و چه بايد نکند؛ مي داند که آنچه را که مي داند،بايد انجام دهد، و در آنچه که نمي داند، بايد احتياط کند. »
والسلام عليکم ورحمة الله و برکاته
الاقل محمد تقي البهجة


دستور العمل چهارم


بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله وحده، والصلاة علي سيد انبيائه و علي آله الطيبين، و اللعن أعدائهم اجمعين.
جماعتي ازمؤمنين و مؤمنات، طالب نصيحت هستند؛ بر اين مطالبه، اشکالاتي وارد است، از آنجمله:
1.
نصيحت در جزئيات است، و موعظه، اعمّ است از کليات و جزئيات؛ ناشناسها وهمديگر را نصيحت نمي کنند.

2. «
من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم يعلم »؛ « [ من عمل بما علم] کفي ما لم يعلم » ؛ ( والذين جاهدوا فينا، لنهدينهم سبلنا ).
آنچه مي دانيد، عمل کنيد؛ و در آنچه نمي دانيد؛ احتياط کنيد تا روشن شود؛ واگر روشن شد، بدانيد که بعض معلومات را زير پا گذاشته ايد؛ طلب موعظه از غير عامل،محل اعتراض است؛ و قطعاً مواعظي را شنيده ايد و مي دانيد، عمل نکرديد، و گرنه روشنبوديد.

3.
همه مي دانند که « رساله عمليه» را بايد بگيرند و بخوانند وبفهمند، و تطبيق عمل بر آن نمايند، و حلال و حرام را با آن تشخيص بدهند؛ و همچنينمدارک شرعيه [را] اگر اهل استنباط باشند؛ پس نمي توانند بگويند:
«
ما نمي دانيمچه بکنيم و چه نکنيم. »

4.
کساني که به آنها عقيده داريد، نظر به اعمال آنهانماييد، آنچه مي کنند از روي اختيار، بکنيد، و آنچه نمي کنند از روي اختيار، نکنيد؛و اين، از بهترين راه هاي وصول به مقاصد عاليه است؛ « کونوا دعاة إلي الله بغيرألسنتکم »؛
مواعظ عمليه، بالاتر و مؤثرتر از مواعظ قوليه است.

5.
ازواضحات است که خواندن قرآن در هر روز، و ادعيه مناسبه اوقات و امکنه، در تعقيباتوغيرآنها؛ و کثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه؛ و زيارت علما و صلحاء و همنشيني باآنها، از مرضيات خدا و رسول(ص) است و بايد روز به روز، مراقب زيادتي بصيرت و انس بهعبادت و تلاوت و زيارت باشد.
و بر عکس، کثرت مجالست با اهل غفلت، مزيد قساوت وتاريکي قلب و استيحاش از عبادت و زيارات است؛ از اين جهت است که احوال حسنه حاصلهاز عبادات و زيارات و تلاوتها، به سبب مجالست با ضعفا در ايمان، به سوء حال ونقصان، مبدل مي شوند؛ پس، مجالست با ضعيف الايمان- در غير اضطرار و براي غير هدايتآنها- سبب مي شود که ملکات حسنه خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده آنها را يادبگيرد:
«
جالسوا من يذکرکم الله رؤيته، و يزيد في علمکم منطقه، و يرغبکم فيالاخرة عمله. »

6.
از واضحات است که ترک معصيت در اعتقاد و عمل، بي نياز ميکند از غير آن؛ يعني غير، محتاج است به آن، و او محتاج غير نيست، بلکه مولد حسنات ودافع سيئات است:
(
و ما خلقت الجن و الانس إلا ليعبدون. )
عبوديت ترک معصيتدر عقيده و عمل.
بعضي گمان مي کنند که ما از ترک معصيت عبور کرده ايم!! غافلنداز اينکه معصيت، اختصاص به کبائر معروفه ندارد، بلکه اصرار بر صغائر هم، کبيره است؛مثلاً نگاه تند به مطيع، براي تخويف، إيذاءِ محرم است؛ [و] تبسم به عاصي، برايتشويق، اعانت بر معصيت است.
محاسن اخلاق شرعيه و مفاسد اخلاق شرعيه، در کتب ورسائل عمليه، متبين شده اند. دوري از علما و صلحا، سبب مي شود که سارقين دين، فرصترا غنيمت بشمارند و ايمان و اهلش را بخرند به ثمنهاي بَخس و غير مبارک، همه اينهامجرب و ديده شده است.
از خدا مي خواهيم که عيدي ما را در اعياد شريفه اسلام وايمان، موفقيت به
«
عزم راسخ ثابت دائم بر ترک معصيت » قرار بدهد که مفتاح سعادتدنيويه و اخرويه است، تا اينکه ملکه بشود ترک معصيت؛ و معصيت براي صاحب ملکه، بهمنزله زهر خوردن براي تشنه است، يا ميته خوردن براي گرسنه است.
البته اگر اينراه تا آخر، مشکل بود و به سهولت و رغبت، منتهي نمي شد، مورد تکليف و ترغيب و تشويقاز خالق قادر مهربان نمي شد.
«
و ما توفيقي إلا بالله، عليه توکلت، و إليه انيب ».
و الحمدلله أولاً و آخراً، و الصلاة علي محمد و آله الطاهرين و اللعن الدائمعلي
أعدائهم أجمعين »
17
ربيع المولود 1419


دستور العمل پنجم

بسمه تعالي

کسي که به خالق و مخلوق، متيقن و معتقد باشد، و باانبياء و اوصياء صلوات الله عليهم، جميعاً مرتبط و معتقد باشد، و توسل اعتقادي وعملي به آنها داشته باشد، و مطابق دستور آنها حرکت و سکون نمايد، و در عبادات، «قلب» را از غير خدا، خالي نمايد، و فارق القلب، نماز را که همه چيز تابع آن استانجام دهد، و با مشکوکها، تابع امام عصر عجل الله له الفرج باشد، و هر که را امام،مخالف خود مي داند با او مخالف باشد، و هر که را موافق مي داند با او موافق، [و] لعن نمايد ملعون او را، و ترحم نمايد بر مرحوم او و لو علي سبيل الاجمالي؛ هيچکمالي را فاقد نخواهد بود و هيچ وِزر و بالي را واجد نخواهد بود.

والسلامعليکم و رحمة الله و برکاته
العبد محمد تقي البهجة


دستور العمل ششم



بسمه تعالي

هيچ ذکري، بالاتر از «ذکر عملي» نيست؛ هيچ ذکر عملي، بالاتر از « ترک معصيت در اعتقاديات و عمليات نيست. »
وظاهر اين است که ترک معصيت به قول مطلق، بدون « مراقبه دائميه »، صورت نميگيرد.

والله الموفق
العبد محمد تقي البهجة


دستور العمل هفتم


بسمه تعالي

من کلام علي عليه السلام:
«
إعلم أن کل شيء من عملکتبع لصلاتک: بدان که هر چيزي از عمل تو تابع نماز توست »؛
عليکم بالمحافظة عليالصلوات الخمس في اوائل أوقاتها و بالإقبال بالکل إليه تعالي فيها، لا تفوتکمالسعادة إن شاء الله تعالي: بر شما باد به محافظت بر نمازهاي پنج گانه در اولينوقتهاي آنها؛ و بر شما باد به روي نمودن و توجّه با تمام وجود بسوي خداي تعالي؛ { در اين صورت } سعادت را از دست نخواهيد داد إن شاء الله تعالي.
وفقنا الله واياکم لمراضيه و جنبنا سخطه بمحمد و آله الطاهرين صلوات عليهم أجمعين.


دستورالعمل هشتم


بسمه تعالي

جماعتي هستند که وعظ و خطابه و سخنراني را کهمقدمه عمليات مناسبه مي باشند، با آنها معامله ذي المقدمه مي کنند، کأنه دستور ايناست که « بگويند و بشنوند، براي اينکه بگويند و بشنوند! » و اين اشتباهاست.
تعليم و تعلم، براي عمل، مناسب است و استقلال ندارند. براي تفهيم اين مطلبو ترغيب به آن فرموده اند: « کونوا دعاة إلي الله بغير ألسنتکم » با عمل بگوييد واز عمل ياد بگيريد و عملاً شنوايي داشته باشيد.
بعضي مي خواهند معلم را تعليمنمايند، حتي کيفيت تعليم را از متعلمين ياد بگيرند.
بعضي « التماس دعا » دارند،مي گوييم « براي چه؟ » درد را بيان مي کنند، دوا را معرفي مي کنيم، به جاي تشکر وبه کار انداختن، باز مي گويند: « دعا کنيد! »
دور است آنچه مي گوييم و آنچه ميخواهند؛ شرطيت دعا را با نفسيت آن مخلوط مي کنند. ما از عهده تکليف، خارج نمي شويم،بلکه بايد از عمل، نتيجه بگيريم و محال است عمل، بي نتيجه باشد و نتيجه، از غيرعمل، حاصل شود؛ اين طور نباشد:
پي مصلحت، مجلس آراستند
نشستند و گفتند وبرخاستند!
خدا کند قوال نباشيم، فعّال باشيم؛ [مبادا] حرکت عمليه بدون علم بکنيم [و] توقف با علم بکنيم.
آنچه مي دانيم بکنيم، در آنچه نمي دانيم، توقف و احتياطکنيم تا بدانيم؛ قطعاً اين راه پشيماني ندارد.
به همديگر نگاه نکنيم، بلکه نگاهبه « دفتر شرع » نماييم و عمل و ترک را مطابق با آن نماييم.
والسلام عليکم ورحمة الله و برکاته


دستور العمل نهم


بسمه تعالي

آقاياني که طالبمواعظ هستند، از ايشان سؤال مي شود: آيا به مواعظي که تا حال شنيده ايد، عمل کردهايد، يا نه؟
آيا مي دانيد که: « هر که عمل کرد به معلومات خودش، خداوند مجهولاتاو را معلوم مي فرمايد. »؟
آيا اگر عمل به معلومات - اختياراً ـ ننمايد، شايستهاست توقع زيادتي معلومات؟
آيا بايد دعوت به حق، از طريق لسان باشد؟ آيا نفرموده: « با اعمال خودتان، دعوت به حق بنمايد »؟
آيا طريق تعليم را بايد ياد بدهيم، ياآنکه ياد بگيريم؟
آيا جواب اين سؤالها از قرآن کريم:
(
والذين جاهدوا فينالنهدينهم سبلنا )، و از کلام معصوم:« من عمل بما علم، ورثه الله علم ما لم يعلم » و « من عمل بما علم، کفي ما لم يعلم »، [ روشن نمي شود؟]
خداوند توفيق مرحمتفرمايد که آنچه را مي دانيم، زير پا نگذاريم و در آنچه نمي دانيم، توقف و احتياطنمائيم تا معلوم شود.
نباشيم از آنها که گفته اند:
پي مصلحت مجلسآراستند
نشستند و گفتند و برخاستند!
نشستند و گفتند و برخاستند
وما توفيقيإلا بالله، عليه توکلت و إليه انيب.
والسلام عليکم و رحمة الله وبرکاته
الاقل محمد تقي البهجة
مشهد مقدس
يکشنبه 1375 هـ.ش.
مطابق باربيع الاول 1417 هـ.ق.


دستور العمل دهم


بسمه تعالي

همه مي دانيمکه رضاي خداوند اجّل، با آنکه غني بالذات [است] و احتياج به ايمان بندگان و لوازمايمان آنها ندارد، در اين است [ که]:
بندگان، هميشه در مقام تقرب به او باشند،پس مي دانيم که براي حاجت بندگان به تقرب به مبدأ الطاف و به ادامه تقرب، [ خداوند] محبت به ياد او و ادامه ياد او دارد.
پس مي دانيم به درجه اشتغال به ياد او،انتفاع ما از تقرب به او، خواهد بود؛ و در طاعت و خدمت او، هر قدر کوشا باشيم بههمان درجه، متقرب و منتفع به قرب خواهيم بود؛ و فرق بين ما و سلمان سلام الله عليه،در درجه طاعت و ياد او که مؤثر در درجه قرب ما است، خواهد بود.
و آنچه مي دانيمکه اعمالي در دنيا محل ابتلاء ما خواهد شد، بايد بدانيم؛ که آنها هر کدام مورد رضايخداست، ايضاً خدمت و عبادت و طاعت او محسوب است.
پس بايد بدانيم که هدف بايد اينباشد که تمام عمر، صرف در ياد خدا و طاعت او و عبادت، بايد باشد، تا به آخرين درجهقرب مستعد خودمان برسيم، و گرنه بعد از آنکه ديديم بعضي، به مقامات عاليه رسيدند وما بي جهت، عقب مانديم، پشيمان خواهيم شد.
وقفنا الله لترک الاشتغال بغير رضاهبمحمد و آله صلوات الله عليهم اجمعين.

الأقل محمد تقي بهجة
مشهدمقدس
چهارشنبه 1375 هـ ش
مطابق با ربيع الاول 1417 هـ ق


دستور العمل يازدهم


بسمه تعالي

الحمدلله وحده و الصلاة علي سيد الانبياء محمد و آلهسادة الأوصياء الطاهرين و اللعن الدائم علي اعدائهم من الأولين و الآخرين.
وبعد، مخفي نيست بر اولي الألباب که اساسنامه حرکت در مخلوقات، شناختن محرّک است کهحرکت، احتياج به او دارد، و شناختن ما منه الحرکه و ما إليه الحرکه و ما له الحرکه،يعني بدايت و نهايت و غرض، که آن به آن، ممکنات، متحرک به سوي مقصد ميباشند.
فرق بين عالم و جاهل، معرفت علاج حوادث و عدم معرفت است؛ و تفاوت منازلآنها در عاقبت، به تفاوت مراتب علم آنها است در ابتدا.
پس، اگر محرک را شناختيمو از نظم متحرکات، حسن تدبير و حکمت محرّک را دانستيم، تمام توجه ما به ارادهتکوينيه و تشريعيه اوست، خوشا به حال شناسنده، اگر چه بالاترين شهيد باشد؛ و واي بهحال ناشناس، اگر چه فرعون زمان باشد.

در عواقب اين حرکات، جاهل مي گويد: « اي کاش خلق نمي شدم »، عالم مي گويد: « کاش هفتاد مرتبه، حرکت به مقصد نمايم و بازبر گردم و حرکت نمايم و شهيد حق بشوم ».
مبادا از زندگي خودمان، پشيمان شده برگرديم؛ صريحاً مي گويم: ـ مثلاًـ اگر نصف عمر هر شخصي در ياد منعم حقيقي است و نصفديگر در غفلت، نصف زندگي، حيات او محسوب و نصف ديگر، ممات او محسوب است، با اختلافموت، در اضرار به خويش و عدم نفع.
خداشناس، مطيع خدا مي شود و سر و کار با اودارد؛ و آنچه مي داند موافق رضاي اوست، عمل مي نمايد؛ و در آنچه نمي داند، توقف مينمايد تا بداند؛ و آن به آن، استعلام مي نمايد و عمل مي نمايد، يا توقف مي نمايد؛عملش، از روي دليل؛ و توقفش، از روي عدم دليل.
آيا ممکن است بدون اينکه با سلاحاطاعت خداي قادر باشيم، قافله ما به سلامت از اين رهگذر پر خطر، به مقصد برسد؟ آياممکن است وجود ما از خالق باشد و قوت ما از غير او باشد؟ پس قوت نافعه باقيه نيست،مگر براي خداييان، و ضعفي نيست مگر براي غير آنها.
حال اگر در اين مرحله، صاحبيقين شديم، بايد براي عملي نمودن اين صفات و احوال، بدانيم که اين حرکت محققه ازاول تا به آخر، مخالفت با محرّک دواعي باطله است، که اگر اعتنا به آنها نکنيم، کافياست در سعادت اتصال به رضاي مبدأ اعلي:
«
أفضل زاد الراحل إليک عزم إرادة ».
والحمدلله اولاً و آخراً، و الصلاة علي محمد و آله الطاهرين و اللعن الدائمعلي أعدائهم أجمعين.

مشهد مقدس
چهارشنبه مرداد ماه هـ.ش.
مطابق با ربيعالاول 1417 ه. ق.
 

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->
تاریخ انتشار : 10 تير 1389برچسب:, |
از غصه ی فراغت با که سخن توان گفت ؟ !جایی که بین یاران محرم مرا نباشد