زیارت جامعه کبیره
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

زیارت جامعه کبیره

 


زيارت دوم:شيخ صدوق در كتاب من لا يحضره الفقيه و عيون اخبار الرضا از موسى بن عبد اللّه نخعى روايت كرده كه گفت‏ خدمت حضرت هادى عليه السّلام عرض كردم:يابن رسول اللّه،مرا زيارتى با بلاغت تعليم فرما كه كامل باشد،تا اينكه هرگاه خواستم يكى از شما را زيارت كنم،آن را بخوانم.فرمود:چون به درگاه حرم رسيدى،بيايست و شهادتين را بگو يعنى:
اَشهَدُاَن لا اِلهَ اِلَّا اللّه وَحدَهُ لا شَریکَ لهُ ، وَ اَشهَدُاَنَّ مُحَمَّدًا عَبدُهُ وَ رَسُولُهُ
گواهى مى‏دهم كه معبودى جز خدا نيست،يگانه و شريكى ندارد،و گواهى كه محمد بنده و فرستاده اوست.
در اين هنگام‏ بايد با حالت غسل باشى،چون داخل حرم شوى،و قبر را ببينى بايست و سى مرتبه اللّه اكبر بگو،سپس اندكى با آرامش و وقار راه برو،و در اين راه رفتن،گامها را نزديك يك‏ديگر گذار،آنگاه بايست و سى مرتبه اللّه اكبر بگو،پس نزديك قبر مطهّر برو و چهل مرتبه اللّه اكبر بگو،تا صد تكبير كامل شود.و شايد چنان‏كه مجلسى اول فرموده:وجه اين صد تكبير اين باشد،كه اكثر طبايع مردم مايل به غلّو در حق محبوبان خود هستند،مبادا از عبارات امثال اين زيارت گرفتار غلو و افراط در اعتقاد و سخن شوند،يا از بزرگى حق تعالى غافل گردند يا غير اين امور.پس بگو:
السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْيِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ وَ مُنْتَهَى الْحِلْمِ وَ أُصُولَ الْكَرَمِ وَ قَادَةَ الْأُمَمِ وَ أَوْلِيَاءَ النِّعَمِ وَ عَنَاصِرَ الْأَبْرَارِ وَ دَعَائِمَ الْأَخْيَارِ وَ سَاسَةَ الْعِبَادِ وَ أَرْكَانَ الْبِلادِ وَ أَبْوَابَ الْإِيمَانِ وَ أُمَنَاءَ الرَّحْمَنِ وَ سُلالَةَ النَّبِيِّينَ وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ وَ عِتْرَةَ خِيَرَةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلامُ عَلَى أَئِمَّةِ الْهُدَى وَ مَصَابِيحِ الدُّجَى وَ أَعْلامِ التُّقَى وَ ذَوِي النُّهَى
سلام بر شما اى اهل بيت نبوّت،و جايگاه رسالت،و عرصه رفت‏وآمد فرشتگان،و مركز فرود آمدن وحى‏ و معدن رحمت،و خزانه‏داران بهشت،و نهايت بردبارى،و ريشه‏هاى كرم،و رهبران امّتها،و سرپرستان‏ نعمتها،و بنيادهاى نيكان،و استوانه‏هاى خوبان،و رهبران سياسى بندگان،و پايه‏هاى كشورها،و درهاى‏ ايمان،و امينان خداى رحمان،و چكيده پيامبران،و برگزيده رسولان،و عترت بهترين گزيده پروردگار جهانيان‏ و رحمت و بركات خدا بر آنان باد،سلام بر پيشوايان هدايت،و چراغهاى تاريكى،و پرچمهاى پرهيزگارى،و صاحبان‏ خرد،



شاید تأثیر کند!
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

کتاب سلام بر ابراهیم ص188
خاطرات اطرافیان شهید ابراهیم هادی

ثامن تم:خمس...


خمس - مصطفی هرندی
از علمائی که ابراهیم به او ارادت خاصی داشت مرحوم حاج آقا هرندی بود. این عالم بزرگوار غیر از ساعات نماز مشغول شغل پارچه فروشی بود.اواخر تابستان 61 بود. به همراه ابراهیم خدمت حاج آقا رفتیم. مقداری پارچه به اندازه دو دست پیراهن گرفت.هفته بعد موقع نماز دیدم که ابراهیم آمده مسجد. رفت پیش حاج آقا. من هم رفتم ببینم چی شده. ابراهیم مشغول حساب سال بود. خمس اموالش را حساب می کرد! خنده ام گرفت. او برای خودش چیزی نگه نمی داشت. هرچه داشت خرج دیگران می کرد. پس می خواهد خمس چه چیزی را حساب کند! حاج آقا حساب سال را انجام داد. گفت 400 تومان خمس شما می شود. بعد ادامه داد: من با اجازه هایی که از آقایان مراجع دارم و با شناختی که از شما دارم آن را می بخشم. اما ابراهیم اصرار داشت که این واجب دینی را پرداخت کند. بالاخره خمس را پرداخت.
کار ابراهیم مرا به یاد حدیثی از امام صادق (ع) انداخت که می فرماید: کسی که حق خداوند (مانند خمس) را نپردازد دو برابر آن را در راه باطل صرف خواهد کرد. (آثار الصادقین ج5 ص466) / بعد از نماز با ابراهیم به مغازه حاج آقا رفتیم. به حاجی گفت: دوتا پارچه پراهنی مثل دفعه قبل می خواهم.حاجی با تعجب نگاهی کرد و گفت: پسرم تو تازه از من پارچه گرفتی. اینها پارچه دولتیه. ما اجازه نداریم بیش از اندازه به کسی پارچه بدهیم.ابراهیم چیزی نگفت. ولی من قضیه را می دانستم. گفتم حاج آقا، آقا ابراهیم پارچه های قبلی را انفاق کرده! بعضی از بچه های زورخانه هستند که لباس آستین کوتاه می پوشند یا وضع مالیشان خوب نیست. ابراهیم برای همین پیراهن را به آنها می بخشد!حاجی در حالی که با تعجب به حرف های من گوش می کرد. نگاه عمیقی به صورت ابراهیم انداخت و گفت:
این دفعه برای خودت پارچه را می بُرم. حق نداری به کسی ببخشی. هرکسی که خواست بفرستش اینجا.